اجتماعیاسلاید

رهایی از «مرگ مدرسه»

نظام آموزش‌وپرورش کشور، چندماهی است که از بحران کرونا عبور کرده است؛ اما آثار آن از افت تحصیلی گرفته تا ضعف در مهارت‌های ارتباطی و دوست‌یابی و چالش‌های کم تحرکی و اضافه وزن و چاقی، به‌تدریج در دانش‌آموزان نمایان می‌شود. در این میان دانش‌آموزان دوره ابتدایی، سیبل آسیب‌های ناشی از کرونا هستند و باید به صورت جدی مورد توجه برنامه‌ریزان حوزه آموزش قرار بگیرند تا در دوران پساکرونا، از پیشرفت تحصیلی و رشد شخصیتی بازنمانند.

به گزارش روزهای طلایی، سازمان همکاری و توسعه اقتصادیOECD از سال ۲۰۰۰ آزمونی را با نام  سواد علمی پیزا (PISA)، با هدف سنجش عملکرد دانش‌آموزان ۱۵ ساله کشورهای عضو، هر سه سال یک‌بار برگزار می‌کند.

 در سال ۲۰۱۸ ، پیزا میزان آمادگی کشورها برای آموزش مجازی را با استفاده از  ۹ شاخص: فراهم بودن پلتفرم مناسب آموزش آنلاین، دسترسی دانش‌آموزان به مکانی آرام برای یادگیری در خانه، دسترسی به یک دستگاه کامپیوتر برای انجام تکالیف مدرسه، دسترسی دانش‌آموزان به اینترنت مناسب، توانمندی فنی‌وحرفه‌ای معلمان در ارائه آموزش‌ها به کمک وسایل دیجیتال، فراهم بودن زمان کافی برای معلمان برای ایجاد طرح درس آنلاین، دسترسی معلم به منابع حرفه‌ای برای آموختن کار با ابزارهای دیجیتال، ارائه مشوق‌هایی به معلمان برای ارائه طرح درس‌های ویژه آموزش آنلاین و حمایت فنی مناسب از آموزش‌ها، اندازه‌گیری کرد.

داده‌های گزارش مذکور نشان می‌داد بخش عمده‌ای از کشورهای جهان آمادگی ورود به دنیای جدید آموزش‌های مهارتی را نداشتند. نکته قابل توجه آنجا بود که در میان کشورها نام کشورهای توسعه یافته‌ای چون آلمان، فرانسه و ژاپن نیز به چشم می‌خورد. بر اساس این گزارش کمتر از ۵۰ درصد از مدارس و معلمان در این کشورها ظرفیت لازم برای ارائه آموزش‌های دیجیتال به دانش‌آموزان را دارا بوده‌اند.

بر اساس گزارش جلال کریمیان، پژوهشگر مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری که در همایش فقر و نابرابری آموزشی در روز هفتم شهریور ماه ۱۴۰۱ برگزار شد،  ارزیابی کیفیت آموزش‌ها در دوران کرونا بر اساس نظرسنجی آنلاین مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در انتهای خرداد و ابتدای تیرماه ۹۹ صورت گرفت در این نظرسنجی ۶۰۰۰ نفر از ۱۷۰ شهر از مناطق برخوردار، نیمه‌برخوردار و کم‌برخوردار شرکت کردند.

نتایج این نظرسنجی نشان می‌دهد، مشارکت و استقبال کلی دانش‌آموزان از آموزش‌های مجازی ۵۰ درصد، دسترسی آسان دانش‌آموزان به ابزار دیجیتال و اینترنت ۶۰ درصد بوده است. از نظر مشارکت دانش‌آموزان در آموزش‌های از راه دور حدود یک سوم از  دانش‌آموزان  به طور کامل  و یک سوم تا حدودی و یک سوم اصلا  در کلاس مجازی شرکت  نداشته و از جریان آموزش دور بوده‌اند.

با وجود چنین مطالعاتی به نظر می‌رسد هنوز سوالات کلیدی در زمینه، ارزیابی عملکرد نظام آموزش‌وپرورش وجود دارد. برای مثال این پرسش که آموزش از راه دور در دوران در هر یک از پایه‌های تحصیلی با چه چالش‌های مواجهه بوده است و  چه تبعاتی به دنبال داشته؟ آموزش ابتدایی به عنوان مهم‌ترین پایه تحصیلی که همزمان با سال‌های آغازین ورود کودک به نظام تعلیم و تربیت است، در این دوره دستخوش چه تحولاتی شده است؟ اکنون در عصر پسا کرونا برای مواجهه با تبعات دو سال آموزش مجازی چه مسیری پیش روی نظام آموزشی ما قرار دارد؟.

در همین راستا، با محمد دیمه‌ور، معاون اسبق آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش و عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان به گفت‌وگو نشسته و کارنامه عملکردی نظام آموزش‌وپرورش در مقطع ابتدایی را به دلیل اهمیت کلیدی و پایه‌ای این دوره، در دوران کرونا ارزیابی و مرور کردیم:

کرونا محیط‌های یادگیری را متکثر کرد

– در ابتدای ورود به این گفت‌وگو، قصد داریم از شما در خصوص مواجهه نظام آموزشی کشور با بحران کرونا بپرسیم. شما این رویارویی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

لازم است دوران کرونا و تبعات آن بر روی دوره آموزش ابتدایی را از چند منظر بررسی کنیم؛ دیرزمانی است که  نظام‌های آموزشی کشورهای جهان، از جمله ایران در پی ایجاد زمینه مشارکت، تعامل و تاثیر هدفمند خانه و مدرسه در جریان آموزش و یادگیری دانش‌آموزان هستند. عمده تلاش‌ها معطوف به اصلاح نگرش‌ها و ایجاد باورمندی در اولیا بوده که بدون مشارکت آنها به‌ویژه در دوران کودکی، اصولا جریان تربیت به مقصد مطلوب نمی‌رسد و برای تسهیل این مشارکت، توسعه بسترهای سخت افزاری از جمله ابزارهای فناوری اطلاعات در سطوح مختلف مورد توجه قرار گرفت.

اگر چه در بسیاری از مناطق دنیا این امر تاحدود زیادی محقق شده بود، اما در کشور ما تا پیش از کرونا به دلایل مختلفی از جمله موانع فرهنگی که به نظرم مهم‌ترین دلیل هم بوده و از دیگر سو نبود اراده سازمان‌های آموزشی در سطح کلان ملی، عدم تمهید شبکه‌های مناسب مبتنی بر وب و سخت‌افزارهای لازم آن، نبود نرم‌افزارها و  محتوای چندرسانه‌ای منطبق بر اهداف برنامه درسی ملی و همچنین عدم آموزش موثر و کاربردی معلمان، دانش‌آموزان و خانواده‌ها برای ایفای نقش موثر در این زمینه ، متاسفانه توفیقی حاصل نشده بود.

یکی از مزیت‌های شیوع کرونا و خروج  لاجرم دانش‌آموزان از فضای فیزیکی مدرسه این بود که فرایند استفاده از فناوری اطلاعات در حوزه آموزش سرعت و شتاب گرفت تا دانش‌آموزان بتوانند در محیطی خارج از کلاس درس از آموزش‌های رسمی نظام آموزشی بهره‌مند شوند. به بیان دیگر پاندمی کرونا فرایند شکل‌گیری محیط‌های یادگیری متکثر  و از جمله یادگیری مجازی را سرعت بخشیده و تبدیل به ضرورتی اجتناب ناپذیر کرد.

 رهایی از «مرگ مدرسه»

به نظر من این فرصتی طلایی و نقطه آغاز تحولی اساسی و  اجتناب ناپذیر بود که اگر در ادامه درست مورد فهم و مدیریت قرار گیرد، مدرسه را به عنوان کانون پویا و خلاق تربیت به برخورداری از توانایی خلق فرصت‌ها، موقعیت‌ها، محیط‌ها و شیوه‌های متنوع و روزآمد یادگیری مجهز و با پررنگ شدن نقش دانش‌آموز و خانواده، آن را از آنچه مدتی است به عنوان “مرگ مدرسه ” مورد نگرانی متخصصان و آینده‌پژوهان حوزه تعلیم و تربیت قرار گرفته است، می‌رهاند.

برای  پویایی مدارس در شرایط موجود هر چند که در آماده‌سازی محتوا، بسترهای ارائه آنها و شیوه‌های ارتباط امن کودکان با فضای مجازی، تلاش‌هایی انجام شد و علی‌رغم اینکه در این حوزه نقصان‌های جدی داشته و داریم، اما بی‌تردید یکی از مزایای آموزش دوران کرونا این بود که نظام آموزشی ما، معلمان، خانواده‌ها و دانش‌آموزان استفاده از فناوری اطلاعات در امر یادگیری را به عنوان واقعیتی ضروری و البته روزآمد با همه وجود درک کردند.

بازگشت خانواده به سه ضلعی یادگیری

نکته مثبت دیگری که بسیار قابل توجه بود، احیای نقش خانواده در سه ضلعی فرایند یادگیری به‌ویژه در دوران ابتدایی بود. یادگیری موثر و پویای کودکان و فرایند یادگیری دوران ابتدایی در کانون این مثلث آموزش که از سه ضلعی خانواده، معلم و دانش‌آموز تشکیل می‌شود، شکل می‌گیرد. مثلا در نظام آموزشی ما در دوره ابتدایی و در جریان انجام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی (توصیفی – کیفی) یکی از مهمترین ابزارهای ارزشیابی پوشه کاردانش‌آموز است که حاوی مستندات عملکرد دانش‌آموز و نحوه انجام تکالیف، رفتارها و… در خانه و مدرسه است که باید در تعامل مستمر بین معلم، دانش‌آموز و خانواده توجه قرار گیرد تا هم خانواده هم به سهم خود اقدامات لازم را انجام داده و این تعامل و گفت‌وگو و بازخوردها موجبات پیشرفت جریان تربیت را فراهم می‌سازد.

پیش از کرونا، ضلع سوم یعنی خانواده نقش بسیار کمرنگی را ایفا می‌کرد و بیشتر این فرایند به دانش‌آموزان و معلمان محدود بود، اما در این دوران، خانواده‌ها به طور اجتناب‌ناپذیر در جریان تربیت فرزندان‌شان فعال شدند. اگر چه این مشارکت بعضا ناخواسته و غافل‌گیرانه بود و نظام آموزشی ما ظرفیت‌سازی لازم را برای مشارکت هدفمند خانواده‌ها انجام نداده بود، کماکان نقایص جدی وجود داشت.

خانواده‌ها به دلیل فقدان آموزش و مهارت لازم  برای ایفای نقش در این سه ضلعی نتوانستند به نحو شایسته و بایسته حضور داشته باشند و نقش آنها اغلب به انجام تکالیف به جای بچه‌ها و یا  آموزش آنها بدون تسلط بر شیوه‌ها و اصول یاددهی ـ یادگیری (که بعضا مغایر فعالیت معلمان هم بوده است) محدود شد و البته آموزش‌وپرورش هم نتوانست بازتعریفی متناسب از نقش اولیاء در روند دوری بچه‌ها از مدرسه ارائه کند.

به نظرم بعد از کرونا باز تعریف سهم خانواده در تربیت و یادگیری کودکان  و فعال سازی و ابتناء فعالیت انجمن‌های اولیاء و مربیان بر نقش‌آفرینی موثر و تعریف شده جایگاه خانواده‌ها در ساحت‌های مختلف تربیت به عنوان امری فوری و ضروری باید مورد توجه قرار گیرد. هشدار جدی اینکه با حضوری شدن آموزش نباید از این ظرفیت غافل شد و باید سوءگیری‌های  نظام آموزشی مورد بازنگری جدی قرار گیرد.

گذار از محتوای سنتی آموزش و شکست مقاومت‌ها در برابر محتوای مدرن

تولید محتوای چند رسانه‌ای متناسب با فضای مجازی و بسترهای (پلتفورم‌ها) نوین آموزشی موضوع دیگری بود که در دوران آموزش مجازی به شکل مشهود و قابل توجهی از سوی معلمان خلاق، موسسات غیردولتی و همچنین خود وزارت آموزش‌وپرورش انجام شد. مدت‌ها بود در ایجاد تنوع و جذابیت در ارائه  محتوای آموزشی (که عمدتا به کتاب‌های درسی خلاصه شده بود) با مقاومت‌هایی از سوی معلمان به‌خصوص در مناطق دور افتاده و محروم روبه‌رو بودیم و اصولا این موضوع امری تفننی و حاشیه‌ای تلقی می‌شد. خوشبختانه در دوران کرونا، حجم زیادی محتوای صوتی، تصویری، فیلم، عکس، پاورپوینت و بسیاری دیگر از اشکال محتوایی که می‌توانند در کنار کتب درسی به‌کار گرفته شوند و یادگیری را جذاب‌تر کنند به کار گرفته شد.

ایجاد تنوع در محتوای آموزشی و شکل و قالب‌های آن سومین مزیت آموزش و تسلط نسبی معلمان و دانش‌آموزان در تولید محتوا (که به‌ویژه متناسب و اقتضایی‌سازی برنامه درسی رسمی را به دنبال دارد) در دوران کرونا بود. امروز محتوای آموزشی به سمت محتوای تعاملی حرکت کرده که تاثیراتی به مراتب بیشتر از رسانه‌ای نوشتاری مانند کتاب درسی دارد.

ظهور یک نگاه ملی پیرامون لزوم مدرن‌سازی زیرساخت‌های آموزش‌وپرورش

 مزیت دیگر به نظر من شکل‌گیری یک دغدغه و نگاه ملی پیرامون لزوم تجهیز  آموزش‌وپرورش از ستاد تا مدرسه و به‌ویژه کلاس‌های مناطق دور افتاده و محروم به زیرساخت‌های لازم برای استفاده از فناوری‌های نوین بود، موضوعی که در زمینه حق مسلم کودکان یعنی برخورداری از آموزش‌وپرورش با کیفیت و در کنار دسترسی آسان و رایگان، از آن به عنوان عدالت آموزشی یاد می‌شود.

 شاید اگر پاندمی کرونا، نگرانی جدی و دغدغه و مطالبه ملی از آسیب جدی چند نسل از کودکان به دلیل عدم دسترسی به آموزش با کیفیت در اثر کرونا و عدم حضور در کلاس درس ایجاد نمی‌کرد، علی‌رغم باور نهادهای بالادستی آموزش‌وپرورش، این نگاه و اهتمام ملی شکل نمی‌گرفت که ازجمله مظاهر آن می‌توان به ایجاد سامانه‌های آموزشی به واسطه همکاری نهادهایی ملی مانند وزارت ارتباطات، بنگاه‌های اقتصادی و اهتمام خیرین در تامین تجهیزات الکترونیکی برای دانش‌آموزان اشاره کرد.

در حالی که تا پیش از این در زمان ثبت‌نام دانش‌آموزان برای ورود به دوره ابتدایی برای اینکه کودکان بازمانده از تحصیل  را شناسایی کنیم، علی‌رغم وجود سامانه‌های آماری در سازمان‌های مختلف با مشکل مواجه بودیم، اینک انتظار می‌رود با ایجاد زمینه‌ها و ارتباط ساختاری این سامانه‌ها، مدارس ما علاوه بر حوزه آموزش در زمینه شناسایی بازماندگان از تحصیل و افزایش پوشش تحصیلی، همچنین مراقبت‌های بهداشت جسمانی و روحی و … توسط سازمان‌های ذیربط مورد حمایت عملی مستمر و سازمان یافته  قرار بگیرند.

همچنین لازم است با تقویت و توسعه زیرساخت‌هایی نظیر سرورهای پایگاه داده‌های علمی برای استان‌ها و شهرستان‌ها، مفاهیم نوینی چون مدرسه هوشمند، مدیریت دانش، مدرسه یادگیرنده، مدرسه محوری (با تمام ویژگی‌هایشان)، توانمندسازی و آموزش‌های حرفه‌ای معلمان هم متحول و  بهسازی مستمر در شیوه‌ها و فرآیندهای مدرسه‌ای صورت بگیرد.

مشکلات روحی و روانی دانش‌آموزان در غیاب تعامل نزدیک با معلم

– نظام آموزش‌وپرورش با چه چالش‌هایی در حوزه آموزش مجازی مواجه شده است؟

مشکلات روحی و روانی دانش‌آموزان در غیاب تعامل نزدیک با معلم از مهمترین‌ چالش‌های این دوران بود. در دوران ابتدایی به‌ویژه دوره اول ابتدایی، دانش‌آموزان بعد از خانواده به شدت وابسته به معلم و رفتار عاطفی (مادرانه و پدرانه او) هستند، همانطور که پیش از ورود به این دوره در پیش‌دبستانی به مربی وابسته هستند، جدایی از فردی که برایشان نقش مادری ایفا می‌کند کار بسیار سختی است.

درس خواندن در فضایی که دانش‌آموز معلم را نمی‌بیند به لحاظ روحی و روانی بسیار سخت است. نبود این تعامل بر روی تمام ابعاد شخصیتی بچه‌ها تاثیر می‌گذارد. گویا دانش‌آموز با یک ماشین یادگیری (رایانه، تبلت و…) سروکار دارد، با محتوایی که تربیت را یک بعدی (محتوای علمی) به پیش می‌برد. این یعنی حداکثر ظرفیتی که ایجاد شد در بهترین حالت توانست در حوزه مربوط به یادگیری دروس، دانش تخصصی و تا حدی کاربرد فناوری موفق باشد؛ اما در خصوص سایر ابعاد تربیتی، اعتقادی، فرهنگی و به‌ویژه تربیت بدنی بی‌تردید خلاء بزرگی داشتیم و عملا این حوزه‌ها تعطیل بودند.

تربیت علمی-فناورانه در مرکز توجه قرار داشت و دیگر ساحت‌های تربیتی اگر نگوییم تعطیل بود به حداقل ممکن رسید. بنابراین لاجرم ما تربیت را در قالب یک بسته نداشتیم و تک بعدی عمل شد که این آسیب بسیار بسیار بزرگی بود.

بچه‌ها حالا که به مدرسه برگشته‌اند، توان دوستیابی ندارند

دانش‌آموزان اکنون مهارت‌های ارتباطی را آن‌گونه که باید بلد نیستند و حالا که به مدرسه برگشته‌اند می‌توان این اشکالات را به صورت میدانی مشاهده کرد. بعضا مدیران مدارس گزارش می‌کنند که بچه‌ها توان دوستیابی، برقراری ارتباط و تعامل با یکدیگر، ارتباط نزدیک با معلم و انسی که باید با معلم داشته باشند را ندارند.

این ها آسیب‌هایی است که باید مورد توجه قرار بگیرند. اگر بسته یاد شده (تربیت همه جانبه) را در نظر بگیریم تنها شاید در یک بعد موفق بودیم و در بقیه موارد توفیق نداشیم. باید روی تک تک ابعاد این بسته برنامه‌ریزی صورت بگیرد تا بتوانیم جبران مافات کنیم.

سردرگمی معلمان بدون مهارت

موضوع دیگر از کسر نیروی آموزش‌وپرورش در کشور به خصوص در مدارس محروم ناشی می‌شود. بعضی افرادی که به عنوان معلم در این مناطق حضور داشتند، مهارت‌های حرفه‌ای  لازم را نداشتند. تصور کنید فردی در قالب نیروی خرید خدمت آموزشی یا براساس خدمت در دوره پیش‌دبستانی با رشته‌های غیرمرتبط و بدون گذراندن دوره‌های آموزشی لازم معلمی (کاری که دانشگاه فرهنگیان در طول چهار سال و در قالب حدود ۱۵۰ واحد درسی انجام می‌دهد)، استخدام شده باشد. حال این فرد می‌خواهد از طریق سامانه‌ شاد آموزش دهد. بعضی از  این افراد اصولا با بایدها و نبایدهای جریان تعلیم و تربیت آشنایی چندانی ندارد و نگاهشان فقط به حوزه انتقال مطالب مندرج در کتاب خلاصه می‌شود. چنین فردی مشغول تدریس است اما کاری به مخاطب و ویژگی‌های او ندارد؛ لذا نهایت هنر و نقش او در حد یک رسانه خواهد بود.

خود این معلمان هم باید آموزش می‌دیدند، این گروه از معلمان خودشان دچار سردرگمی بودند و این آسیب بسیار جدی به دانش‌آموزان ما رسانده است. یعنی حتی در تک بعد علمی- فناورانه هم بعضا شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد با وجود چنین معلمانی موفق نبوده‌ایم.

تمایل برخی والدین به «تکرار پایه خودخواسته» فرزندانشان

– در خصوص بعد علمی-فناورانه تربیت هم چیزی که دنیا به آن رسیده، حکایت از آن دارد که در اروپا که بهترین و موفق‌ترین الگوی آموزش در دوران کرونا که تلفیقی از آموزش حضوری و مجازی بود، ضعف تحصیلی حدود ۴۰ درصد افزایش یافته است. بر اساس داده‌های یونیسف یادگیری ۱۰۰ درصدی کلاس‌های حضوری در فضای مجازی در بهترین حالت تنها ۶۰ درصد بوده است. آیا آسیبی که به این بُعد از تربیت وارد شد قابل جبران است؟

دقیقا، تبعات این موضوع با افزوده شدن عامل معلم آموزش ندیده و ناآشنا با جریان تعلیم و تربیت بسیار بیشتر خواهد بود. در دوره اول ابتدایی خانواده‌هایی هستند که ترجیح می‌دهند فرزندان آنها مجددا یک یا دو سال تحصیلی را تکرار کنند(تکرار پایه خودخواسته) شواهدی که دانشجویان ما در اقدام پژوهی‌های خودشان از کلاس‌های درس ارائه می‌کنند کاملا موید این مطلب است.

– در حال حاضر مسیر جذب نیرو تنها از مسیر دانشگاه فرهنگیان می‌گذرد؟ وضعیت فعلی جذب و تربیت نیرو را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بله، الان وظیفه اصلی تربیت معلم در کشور به عهده دانشگاه فرهنگیان است. در گذشته مراکز تربیت معلم وابسته به آموزش‌وپرورش، زیر نظر مرکز نیروی انسانی وزارت آموزش‌وپرورش اداره می‌شدند. این مراکز طی دوره‌های دوساله با اعطای مدرک فوق‌دیپلم و بعدها دوره‌های تکمیلی (اواخر دهه ۷۰ ) کاردانی به کارشناسی اضافه شد و مسئولیت آن با مراکز تربیت معلم بود. این مراکز در مراکز استان‌ها قرار داشتند که در استان‌های بزرگ به لحاظ محتوای آموزشی، رشته‌های تحصیلی بیشتری داشتند.

با تاسیس دانشگاه فرهنگیان همه این مراکز تحت عنوان پردیس‌های دانشگاه فرهنگیان و در قالب رشته‌های کارشناسی متعدد مورد نیاز آموزش‌وپرورش کار تربیت و تامین نیروی انسانی وزارت آموزش‌وپرورش را به عهده دارند و البته در خود اساسنامه دانشگاه مسیرهای دیگری نیز برای جذب و تربیت نیروی انسانی موردنیاز آموزش‌وپرورش مد نظر قرار گرفته است.

 علاوه براین در حوزه تامین نیروی انسانی کاردانش و هنرستان‌های فنی‌وحرفه‌ای، آموزشکده‌های فنی‌وحرفه‌ای وابسته به آموزش‌وپرورش در کشور فعال بودند که با تمام سرمایه و امکانات، فضای فیزیکی و نیروی انسانی همه به وزارت علوم واگذار شدند. اکنون این دانشکده‌های فنی‌وحرفه‌ای زیر مجموعه وزارت علوم و دانشگاه فنی‌وحرفه‌ای هستند.

بعد از این اتفاقات دانشگاه فرهنگیان تاسیس شد که حاصل تجمیع همین مراکز تربیت معلم بود. سابقا اینطور بود که در مراکز تربیت معلم، معلمان با مدرک فوق دیپلم و برای تدریس در دوره‌های ابتدایی و راهنمایی نظام سابق آموزشی آماده می‌شدند و دانشسراهای عالی که زیر مجموعه دانشگاه تربیت معلم تهران بودند برای رشته‌های تخصصی دبیری (کارشناسی) معلمانی با مدرک کارشناسی برای تدریس در دوره متوسطه تربیت می‌کردند که بعدا این دانشگاه هم با تغییر نام به دانشگاه خوارزمی  به وزارت علوم واگذار شد.

– وزارت آموزش‌وپرورش پیش‌بینی نیاز معلم‌هاش را در بازه‌های زمانی مختلف مثلا ۱۰ ساله از طریق همین مراکز تامین می‌کرد؟ 

نیروهایی که برای دوره ابتدایی و راهنمایی لازم داشتند از طریق مرکز تربیت معلم آموزش می‌دیدند، برای متوسطه دوم یا همان دبیرستان سابق، این دبیران، در مراکز تربیت دبیر زیر مجموعه مراکز تربیت معلم تهران بودند، اینها مدرک لیسانس می‌گرفتند. افرادی که در مراکز تربیت معلم مدرک فوق دیپلم دریافت می‌کردند، البته می‌توانستند ادامه تحصیل دهند و تا مقطع دکتری هم وارد شوند. دانشگاه فرهنگیان امروز دیگر فوق دیپلم ندارد و همه رشته‌ها کاشناسی هستند و تمام دوره‌هایی را که آموزش‌وپرورش در دوره‌های سه‌گانه تحصیلی احتیاج دارد، ارائه می‌دهد.

پذیرفته‌شدگان دانشگاه فرهنگیان از همان ابتدا به استخدام آموزش و پرورش در می‌آیند. اما در خصوص نیروهای خرید خدمت که در یک مقطعی که آموزش‌وپرورش به لحاظ کمبود معلم دچار بحران شده بود، مثلا با مدارس غیردولتی قرارداد بستند که از آنها نیرو بگیرند، این نیروها به مدارس دولتی به خصوص در مناطق محروم اعزام شدند که بعدا به استخدام درآمدند.

– برای سنجش میزان یادگیری دانش‌آموزان در دوران ابتدایی که فعلا توصیفی هست، چه پیشنهادی دارید؟ در برخی مقاطع  زمانی پیشنهاداتی برای برگزاری آزمون هماهنگ یا نهایی در پایان دوره ابتدایی مطرح می‌شد؛ چنین توصیه‌ها و پیشنهاداتی جای کار در این دوره دارند؟ 

در حال حاضر در دوره ابتدایی، ارزیابی تراکمی یعنی همان امتحان‌های سراسری را نداریم. یک ارزشیابی توصیفی داریم که در آن دانش‌آموزان از ابتدای سال در دروس مختلف ارزشیابی پیشرفت تحصیلی می‌شوند. این ارزیابی نقطه به نقطه است و در طول سال جریان دارد و جریان رشد فراگیری دانش‌آموز در دروس مختلف رصد می‌شود.

این ارزیابی ابزاری دارد به نام پوشه کار، پوشه حاوی تکالیف و ارزیابی‌های مستمر دانش‌آموز است که در آن باز خوردهای معلمان و نظرات خانواده دانش‌آموز  و توقعات و انتظارات سه جانبه در آن وجود دارد، به عبارتی همان تعامل معلم و خانواده پیرامون موضوع فرآیند یادگیری دانش‌آموزان است و این امر روند  پیشرفت تحصیلی دانش‌آموز را منطقی و معین می‌کند.

ارزشیابی توصیفی الزاما به معنای نفی آزمون‌های تراکمی در صورت ضرورت نیست

هر چند در دوره ابتدایی ارزیابی تراکمی به شکل رسمی نداریم، اما به تشخیص مدیران مدارس این نوع امتحانات بعضا بنا به ضرورت‌هایی و به عنوان یک ابزار برگزار می‌شود. به نظر من ارزشیابی توصیفی الزاما به معنای نفی آزمون‌های تراکمی در صورت ضرورت نیست و حتی  لازم نیست برای ارزشیابی این آزمون‌ها از ملاک‌های کمی (نمره) هم استفاده شود، بلکه براساس سطوح ملاک‌های شایستگی می‌توان این آزمون‌ها را ارزشیابی کرد. البته برخی معتقدند در دوران ابتدایی نباید صحبت از نمره شود، اما به نظر من اگر آزمون‌ها استاندارد باشند امکان تبدیل معیار کمی به کیفی وجود دارد.

در دنیا، امروز آزمون‌هایی برای ارزیابی کارآمدی نظام‌های آموزش‌وپرورش برگزار می‌شود، مثلا آزمون پیزا که مربوط به کشورهای عضو OECD (سازمان همکارهای اقتصادی) است که ما عضو این سازمان نیستیم. دو آزمون دیگر، یکی آزمون  تیمز است که هر چهار سال یک بار برای ارزیابی کیفیت یادگیری دروس علوم و ریاضی در پایه‌های چهارم ابتدایی و هشتم متوسطه برگزار می‌شود و دیگری آزمون پرلز که ارزیابی سواد خواندن (مهارت درک مطلب) از فارسی پایه چهارم ابتدایی است.

چارچوب این آزمون‌ها، بین‌المللی است، اما با توجه به محتوای درسی، بومی‌سازی‌ می‌شوند. الان در پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش‌وپرورش دفتری به این آزمون‌ها اختصاص داده شده است. در این دفتر، ضمن بومی‌سازی، استانداردسازی و برگزاری دوره‌ای آزمون‌ها، مطالعات طولی هم در مورد نتایج آن در سال‌های مختلف انجام می‌شود ( به عنوان مثال مطالعه مک دونالد). داده‌های این ارزیابی‌ها، در مسیر تحول وضعیت آموزشی و یادگیری دانش‌آموزان در کشور  بسیار راهگشا خواهد بود.

اما در پاسخ شما برای اطلاع وثیق از کیفیت و شناسایی نقاط ضعف و قوت آموزش در دوره کرونایی و تحلیل و اتخاذ اقداماتی برای بهبود، یکی از کارهایی که می‌توانیم انجام بدهیم، بسیج امکانات و برگزاری آزمون‌هایی مشابه و بومی شده تیمز و پرلز برای تمام پایه‌های دوره ابتدای از دوم تا ششم  است .

تحلیل به موقع، موردی و کاوشگرانه نتایج این آزمون‌ها می‌تواند ضمن شناسایی قوت‌ها، ضعف‌ها و علل وضعیت موجود و تلاش برای بهسازی جریان تعلیم و تربیت، فرصت‌های جبرانی را برای دانش‌آموزان پیشنهاد و وزارت آموزش‌وپرورش با ارائه آن به مراجع بالادستی (دولت، مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت و…) به سمت اقدامات عملی برود.

– در برخی استانها از جمله اصفهان، این مدل ارزیابی برگزاری شده، مورد دیگری هم که برخی این روزها پیشنهاد می‌کنند آزمونِ گذار به پایه ششم است که گویا آموزش‌وپرورش به صورت متمرکز برگزار می‌کند. می‌خواستم نظر شما را در نحوه اجرای آزمون‌های این چنینی بدانیم؟

پیشنهاد من همانطور که گفتم برگزاری آزمون شبیه‌سازی شده پرلز و تیمز برای پایه دوم تا ششم ابتدایی است که در دانش‌آموزان این پایه‌ها در دوره کرونایی تحصیل کرده‌اند. این قبیل آزمون‌ها اکنون به صورت بسیار پراکنده، سلیقه‌ای و بعضا فاقد استانداردهای علمی  برگزار می‌شود، اما باید این آزمون توسط آموزش‌وپرورش به صورت ملی و توسط دفتر تخصصی آن که واجد کارشناسان زبده‌ای است، برگزار شود.

در حال حاضر زیرساخت این موضوع در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و دفتر اختصاصی این آزمون‌ها در این پژوهشکده وجود دارد. استفاده از مدل این آزمون‌ها داده‌های بی نظیری را در خصوص وضعیت دانش‌آموز در اختیار ما می‌گذارد. نقش و سواد پدر و مادر، تعداد کتاب‌های کتابخانه، شغل والدین، وضع اقتصادی خانواده، بعد خانوار و مدرسه، سهم معلم، سهم مدرسه و … مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در آزمون‌های بین المللی که شرکت می‌کنیم نمونه‌گیری خوشه‌ای انجام می‌شود، اما تاکید من روی این موضوع است که در صورت امکان جامعه و نمونه یکی شود و برای چهار میلیون دانش‌آموز پایه‌های سوم، چهارم و پنجم یا برای تمام دانش‌آموزانی دوره ابتدایی که در دوران کرونا آموزش دیدند، معطوف به دروس فارسی، ریاضی و علوم برگزار شود و در صورت وجود مشکلات اجرایی، حداقل نمونه قابل توجهی که براساس استانداردهای علمی و با توجه به واقعیات میدانی آموزش‌وپرورش ایران (تنوع معلمان با سواد و مهارت های متفاوت، شرایط اجتماعی ـ فرهنگی و اقتصادی خانواده‌ها در تامین نیازهای فرزندانشان برای آموزش الکترونیک و…) داشته باشیم.

این مدل به ادارات کل کمک خواهد کرد تا نقشه جامعی از وضعیت مناطق از جهت کیفیت آموزش‌وپرورش به دست بیاورند، تنها در این صورت است که می‌توان برنامه‌ریزی برای اقدامات بعدی صورت بگیرد. علی رغم هزینه‌بر بودن این پروژه، دستاوردهای آن، صرف هزینه و زمان را توجیه می‌کند. با توجه به تشکیلات فعلی که در آموزش‌وپرورش برای این دو آزمون بین‌المللی وجود دارد و وجود تعداد زیاد متخصصان و کارشناسان در سطح ملی و استانی برای بررسی داده‌ها انجام این کار امکان پذیر است.

برای فراتر رفتن از تجربیات فردی، باید به سمت اینگونه مستندسازی‌ها پیش بریم و بتوانیم سیاستگذاری مستند محور در حوزه آموزش‌وپرورش محقق کنیم.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا