آسیبشناسی و ناگفتههای مدیریت بحران یک زلزله
پنج سال پس از زلزلهای که در شامگاه ۲۱ آبان ماه سال ۱۳۹۶، سرپلذهاب، ازگله، قصرشیرین و … را زیر و رو کرد، به بازخوانی آنچه که مدیریت بحران باید در آن ایام انجام میداد، پرداختهایم؛ آسیبشناسی مدیریت بحران یک زلزله که با برخی از ناگفتهها از سوی مدیران وقت بحران همراه شده است.
به گزارش روزهای طلایی، شامگاه یکشنبه ۲۱ آبان ماه سال ۱۳۹۶ بود که زمین لرزهای با قدرت ۷.۳ ازگله، سرپلذهاب، تازه آباد و بسیاری از نقاط کرمانشاه را لرزاند. زلزلهای که شدت آن به حدی بود که در ایلام، کردستان، آذربایجان غربی، همدان، آذربایجان شرقی، اردبیل، گیلان و …. و حتی بخشهایی از عراق هم احساس شد، اما برای ساکنان کرمانشاه شبی آخرالزمانی را رقم زد.
بر همین اساس طی اولین اقدامات، دقایقی پس از این زلزله تیم های ارزیاب به مناطق زلزله زده اعزام شده و مدیریت بحران به تمامی دستگاههای امدادی در استان کرمانشاه و استانهای معین آن دستور آمادهباش صددرصدی صادر کرد. با گذشت کمتر از یک ساعت، گزارشها از وقوع حادثهای هولناک خبر میداد و سازمان مدیریت بحران کشور اعلام کرد که بیشترین خسارت ناشی از زلزله در مناطق ثلاث باباجانی، جوانرود، سرپل ذهاب و ازگله بوده است. در عرض چشم به هم زدنی چندین شهر و صدها جان و هزاران زندگی دستخوش تغییرات بسیار شد. زلزلهای که برابر آمارهای رسمی ۶۲۱ کشته، صدها بیخانمان و بیش از هفت هزار مصدوم بر جای گذاشت.
حالا پنج سال از آن شبها و روزهای آخرالزمانی گذشته است، از روزهایی که چشم یک ایران به اخبار سرپلذهاب، ازگله، ثلاث باباجانی، جانرود، کرند و … دوخته شده بود و پای مسئولان زیادی را به مناطق زلزلهزده بازکرده بود. روزهایی که بالگردها بر آسمان ویرانههای باقی مانده از شهر پرواز میکردند و مردم بسیاری از سراسر ایران خود را به میان هموطنان زلزلهزدهشان رسانده بودند. اما در آن روزها چه کارهایی انجام نشد و اگر به آن روزها بازگردیم، مدیران وقت بحران کشور کدام بخش از مدیریت خود در بحران این زلزله را اصلاح خواهند کرد. این پرسشیاست که روزهای طلایی در پنجمین سالگرد زلزله کرمانشاه از مدیران وقت بحران کشور مطرح کرده است.
اسماعیل نجار، رییس وقت سازمان مدیریت بحران کشور در گفتوگو با روزهای طلایی درباره اقداماتی که پس از وقوع آن حادثه صورت گرفت میگوید:«خداوند جانباختگان حادثه زمین لرزه کرمانشاه را که ۶۲۱ نفر بودند رحمت کند. در این زمین لرزه ۷ هزار و ۸۱۷ نفر هم مجروح شدند. این حادثه بزرگ و دلخراشی بود اما در هیچ کجای این حادثه عظیم و دلخراش، نمیتوان گفت که کم کاری شده یا مشکلی داشتیم. حادثه در ساعات ابتدایی شب و در تاریکی مطلق رخ داد. حدود ۹ ساعت پس از وقوع این حادثه نیز منطقه در تاریکی بود با این وجود عملیات امدادونجات با سرعت خوبی انجام شد. در این مناطق حدود هزار و ۹۳۰ روستا، هفت شهرستان و هشت شهر قرار داشت و کار بزرگی انجام شد.»
نجار ادامه میدهد: «این به آن معناست که در کوتاهترین زمان ممکن بحث اولیه نجات به خوبی انجام شده است. آن روز برای من عملیات فتح المبین را تداعی میکرد. ما این مجروحان را از هوا و زمین انتقال دادیم در حالی که بیمارستانهای منطقه در سرپل ذهاب، اسلام آباد و ثلاث باباجانی از دست رفته بودند. بر همین اساس مجروحان را به کرمانشاه، تهران و همدان منتقل کردیم. یعنی با حساب سرانگشتی مجروحان حدود ۲۵۰ کیلومتر به صورت میانگین و متوسط طی کرده تا به مراکز درمانی منتقل شوند. این فاصله کم نیست.»
رییس وقت سازمان مدیریت بحران کشور اظهار میکند: «زمانی که در جلسات این گزارش را به برخی از مجامع بین المللی ارائه کردیم میگفتند که این اقدامات قابل توجهی است. ما همان شب هماهنگیهای لازم را انجام دادیم و قرارگاه خاتم که در آنجا پروژهای با بیش از هزار دستگاه ماشین آلات سبک و سنگین اجرا میکرد پای کار آمده و ما تمام این تجهیزات را از آن پروژه روانه مناطق زلزلهزده کردیم. پایگاه ابوذر ارتش نیز پای کار آمد و در کنار آن امدادگران جمعیت هلال احمر و عوامل اورژانس نیز حضور داشتند.»
مشکلاتی که درپی حضور مردم در مناطق زلزلهزده ایجاد شد
نجار البته به مشکلاتی که درپی حضور مردم در این مناطق ایجاد شد نیز اشاره کرده و میگوید: «نکته حائز اهمیت این است که نمیتوان عواطف و احساسات مردم را نادیده گرفت. مردم ما دلسوز هستند و علیرغم عدم نیاز به کمک آنها، به دنبال این بودند که در منطقه حادثه دیده حاضر شوند. با این وجود ضمن سنگ تمامی که گذاشتند مشکلاتی هم ایجاد شد چرا که امکان امدادرسانی و سرعت را از ما گرفت. اگر در حوادث مردم عزیز گوش به زنگ باشند و توجه کنند بسیار حائز اهمیت خواهد بود. امکانات در اختیار حادثهدیدگان قرار گرفت و در این زمینه نیز نقص و نقصانی ندیدیم. بعضا مشکلاتی پیش میآمد که از دید ما جزیی بود اما بزرگش میکردند. مثلا چادر روی چاله نصب شده بود که در زمان بارندگی در آن ها آب رفته بود. زمانی که حادثهای به این وسعت اتفاق میافتد شاهد مشکلات اندکی هم هستیم.»
وی ادامه میدهد:« به طور کلی نه که نقصی نبوده باشد اما قابل توجه نبوده است. آن همه زحمات و تلاش دستگاههای اجرایی و… برای این بوده که آلام مردم کم شود. به نظرم اگر بخواهم یک مورد از تجارب این زلزله را بازگو کنم، این است که پس از زلزله کرمانشاه ضرورت ساماندهی کمکهای مردمی خیلی بیشتر از قبل احساس شد و ما از این تجربیات در قانون جدید مدیریت بحران هم استفاده کردیم. اینکه بالاخره بتوان از این مهر و نوعدوستی که مردم عزیزمان دارند طوری بهره بگیریم که مزاحمتی هم در امدادرسانی ایجاد نشود.»
نجار برخی از موارد را نیز زیادهخواهی توصیف کرد و گفت:« ما تمام امکاناتمان را برای مردم بسیج کرده بودیم و با وجود اینکه امکانات خوبی توزیع شده بود، اما گاهی با برخی زیادهخواهیها نیز مواجه بودیم، ما شرایط زلزلهزدگان را درک میکنیم و خود را همراه آنان و همدرد آنان میدانستیم، اما مواردی که مثلا یک نفر درخواست پنج چادر کرده بود و وقتی با خواستهاش موافقت نشده بود، مصاحبه کرده و گفته بود که اینجا هیچ امکاناتی به ما نمیدهند. همچنین متاسفانه برخی از مناطق دیگری برای سوءاستفاده آمده بودند. در همه حوادث چنین اقشاری هم هستند که اختلال و بی نظمی ایجاد می کنند و من معتقدم که باید از ورود افراد اینچنینی به مناطق زلزلهزده و به طورکلی متاثر از حوادث طبیعی جلوگیری شود.»
نجار میافزاید:«من قطعی چند ساعته آب و برق پس از زلزلهای با این وسعت و قدرت را نقص نمیدانم، خب این در حادثه رخ داده و بلافاصله اقدامات برای جبران و حل مشکل آغاز شده بود، شما ببینید که ابعاد حادثه گسترده بود و اگر قرار بود هیج مشکلی وجود نداشته باشد که نمیشد اسم آن را حادثه یا بحران گذاشت. تا آن جایی که حضور ذهن دارم طی ۴۸ ساعت بیش از ۸۲ درصد از آن جایی که زندگی بود برق داده شد و علیرغم اینکه سفرههای زیرزمینی جابهجا شده بود ضمن تامین آب با تانکر و بطری مشکلات کمتر شد. ما طی هر روز به هر حادثه دیده سه لیتر آب دادیم و در این زمینه مشکلی وجود نداشت. به طورکلی هر لحظه مشکلات از لحظه قبل کمتر میشد. البته نباید پس لرزهها را هم فراموش کنیم که خود مشکلاتی را ایجاد کرده بود.»
از استانهای دیگر خود را زلزلهزده معرفی کردند!
وی میگوید: «بازسازی هم در کوتاهترین زمان ممکن آغاز شد و در خود سرپل ذهاب خانه ها ۱.۱ ارتفاع داشت اما بعد از بازسازی ۳.۹ ارتفاع داشت. یعنی علیرغم خرابی سه واحد هم روی آن آمد. طی یک سال پس از وقوع زلزله به جز در منطقه سرپل ذهاب مشکل مسکن نداشتیم. ۲۱۸ خانوار هم از استان های دیگر آمده بودند که درخواست داشتند مثل یک حادثه دیده با آن ها برخورد شود که با دستگاه قضایی هماهنگ شد و این مسئله جمع شد. تعداد کثیری هم مستاجر بودند که کانکس به آن ها داده شد و آن ها هم میخواستند که با آن ها مثل مالکان برخورد شود، خب اینها مواردی است که باید طبق قانون با آن رفتار شود.»
رییس پیشین سازمان مدیریت بحران کشور به موضوع خبررسانی نیز اشاره کرد و گفت:« در ما زمان وقوع زلزله کرمانشاه شاهد اوج فعالیت شبکههای اجتماعی بودیم، در اینجا ما مشکلی دیگری را نیز احساس کردیم و آن کمبود خبرنگاران حرفهای بحران بود. متاسفانه به جز چند مورد خبرنگار حرفهای آشنا با بحران مانند روزهای طلایی و … ما شاهد آن بودیم که افراد ناآشنا با بحران وارد عمل شده و طوری اطلاعرسانی میکردند که انگار باید یک هفته بعد از زلزله همهچیز به حالت عادی بازگردد، این شیوه از اطلاعرسانی نیز بعضا در میان افکار عمومی سوءتفاهمهایی ایجاد کرده بود.»
از درسهای زلزله بم در کرمانشاه استفاده نشد
مرتضی اکبرپور -معاون سابق سازمان مدیریت بحران کشور نیز در گفت و گو با روزهای طلایی در این باره اظهار میکند: «اگر بخواهم کم و کاستی از اقداماتی که در زلزله کرمانشاه صورت گرفت را یادآوری کنم تا از آن تجربه به دست آورد، باید گفت که در زلزله کرمانشاه یکی از مشکلات، نظام مدیریت بحران بود که در آن جا دیده نشد. در زلزله بم عمل ما به گونهای بود که ساختاری پاسخگو در آن تعریف نشده بود، اما در زلزله کرمانشاه دیگر نباید اینطور رفتار میشد. ببینید از زلزله بم تا کرمانشاه حدود ۱۴ سال گذشت اما در کرمانشاه نیز همان به هم ریختگی را شاهد بودیم. به خصوص در هماهنگی کمکهایی که از سایر استانها گسیل شده بود. ما در مدیریت توزیع مشکل داشتیم و هماهنگی نبود. مثلا فردی امکانات بیشتری دریافت میکرد و روستایی بود که بعد از چند روز هنوز اقلام کمکی دریافت نکرده بود.»
وی اظهار میکند: «نگاه ما این بود که قبلا با متولیان امر توزیع اقلام مانور گذاشتیم و تمرین کرده بودیم و باید در توزیع نیز این هماهنگی کاملی را میدیدیم. بعضا هم دخالت دستگاههای متعدد در امر کمکرسانی بود که یک جا امکانات بیشتر و جایی امکانات کمتر توزیع میشد. »
اکبر پور همچنین میافزاید: «در واقع در بحث امداد و نجات باید ساز و کار منسجمی داشته باشیم که در مدت زمان طلایی به آسیب دیدهها سریع برسیم تا اگر میتوانیم افرادی را از مرگ حتمی نجات دهیم چرا که پس از ۷۲ ساعت فقط می توانیم جنازه افراد را از زیر آوار خارج کنیم. این ها میتواند درس های آموخته باشد که باید روی آن ها کار شود. البته در این چند سال هم خیلی روی آن ها کار نشده که امیدواریم دولتمردان به این مسئله مهم و حیات بخش توجه و برای آن برنامهریزی کنند.»
شب آخرالزمانی به روایت یک شاهد عینی
آرش ساکن «کرند» است، شهری در نزدیکی سرپلذهاب که خسارت کمتری در مقایسه با ازگله و سرپلذهاب و … به آن وارد شد. او خودش آن شب آخرآلزمانی را تجربه کرده و از افرادی است که هنگام وقوع زمین لرزه به این مناطق رفته است. آرش درباره زمین لرزه رخ داده و اتفاقات پس از آن میگوید: «آن شبی که زلزله آمد، ما به روستاهای اطراف رفتیم چرا که میگفتند خرابی آن جا بیشتر است. در وهله اول زمانی که تکانهای اولیه را شنیدیم، سریعا برق ها قطع شد و فقط صدای جیغ بود که به گوشمان میرسید. تاریکی اولین چیزی بود که به سراغ ما آمد. به محض اینکه برق قطع شد و تاریکی منطقه را فرا گرفت احساس کردیم دیگر در این دنیا وجود نداریم. حس جهنم را تجربه کردیم. اول از سلامت اطرافیانمان مطمئن شدیم و بعد شنیدیم که در سرپل ذهاب زلزله کشته زیادی داده است. چند دقیقهای طول نکشید که تا صداهای آژیر آمد و فهمیدیم که اوضاع خوب نیست. ما با خودروهای سواری خودمان به مناطق زلزله زده رسیدیم. زمانی که رسیدیم همه جا تاریک بود اما دیدیم که همه خانهها ریخته است. صدای جیغ و فریاد میآمد. همه بر سر خود میزدند و نامهایی را صدا می کردند. هر کسی به سویی میدوید و یکی از اعضای خانواده اش را صدا میکرد. ما هم شوکه بودیم و نمیدانستیم چه کنیم. در بهت و حیرت بودیم و هر کسی سعی می کرد در حدی که میتواند کمک کند.»
وی ادامه میدهد: «غوغایی بود. بسیار لحظات سختی بود و در گوش همه صدای آژیر و داد بود. دقیقا تا خود صبح همه میدویدند. دقیق نمیدانستیم باید چه کار اصولی انجام دهیم و بچههای هلال احمر هم گاهی میگفتند که اگر در کاری تخصص ندارید آن را انجام ندهید، چون ممکن است اوضاع بدتر شد. راست هم میگفتند اما واقعیت این بود که در آن شرایط هر کسی فکر میکرد باید کاری انجام دهد تا زودتر کسی را دربیاوریم. البته اغلب موفق نمیشدیم چون کسی نمیدانست که دقیقا باید چه کند. زمانی که روز شد اوضاع بهتر شد و از شوک اولیه خارج شده بودیم، آنجا بود که فهمیدم اکثر مردم ما اطلاعی ندارند که در هنگام زلزله چه کاری باید انجام دهند.»
آرش میگوید:«زمانی که اسم حادثهها می آید هنوز هم در ذهن شخص من لحظهای که خرابی ها را دیدیم تداعی میشود. فقط یک شمایل از انسان ها می دیدیم که خود را می زدند و شیون و زاری می کردند. این لحظات زمان هر حادثه در ذهن من تداعی میشود.»
نمیدانستیم چطور کمکها را دریافت کنیم
محمد ساکن یکی از روستاهای دشتذهاب است، او هنگام وقوع زلزله شهری دیگر حضور داشت، اما به محض اطلاع از آن خود را به روستایشان در دشتذهاب رساندهاست، او میگوید:« وقتی زلزله رخ داد ما شاهد یک بیبرنامگی بودیم. در امدادونجات مشکلی نبود، اما وقتی زمان توزیع کمکهای امدادی رسید مشکلات زیاد شده بود، انگار هیچ نظارتی نبود. ما تا چند روز نمیدانستیم باید چهکار کنیم، خداروشکر خسارت جانی زلزله به خانواده ما سطحی بود و بیشتر خسارت ریالی به ما وارد شد. اما در آن شرایط هم ما نمیدانستیم باید کجا برویم، یک روستا آنورتر امکاناتی را دریافت کرده بود که اصلا به روستای ما نیامده بود. همسایه ما کمکی را گرفته بود که ما از آن بیخبر بودیم. خب اینها باید ساماندهی میشد. ما اگر چیزی میخواستیم نمیدانستیم باید به کجا برویم. حالا در شهر وضعیت کمی بهتر بود و مردم میدانستند باید به کجا بروند اما برای ما اینطور نبود.»
او ادامه میدهد:« وقتی هم که زمان بازسازی شد، من با پیگیریها کار ندارم که چقدر طولانی بود، اما خیلی از کارها را ما خودمان انجام دادیم، مثلا جوی آب درست کردیم، بخشی را برای زبالهها ایجاد کردیم و … . در واقع بعد از زلزله و از سرناچاری مردم ما خیلی با هم همراهتر شدند. این همراهی البته در شهرها کمتر بود.اما در روستاها بیشتر بود. ما انتظار داشتیم در زمان کوتاهتری به ما رسیدگی میشد.»
حالا پنج سال از آن زلزله هولناک گذشته، اکثر خسارات زلزله جبران شده اما رد آنچه که در آن شب بر ساکنان این مناطق گذشت، همچنان در ذهن اکثریت آنان جا خوش کرده است. درسهایی که مدیریت بحران از این زلزله گرفت، گرچه در حوادث دیگری نظیر سیل سال ۹۸، زلزلههای بعدی و … به کار گرفته شد. اما به نظر میرسد آنطور که باید به موضوع آموزش در برابر زلزله توجه چندانی نشده است.
انتهای پیام