حوادث

گونه‌ای غریب از عدم مشارکت؛ چه باید کرد؟

رأی‌ندادن خودش رأی است؛ آن هم ۳رأی: رأی به اینکه دیگری جای من رأی دهد، رأی به اینکه نامزد ناصالح بر ما مسلط شود و درنهایت رأی و رضایت به شرایطی که پیش می‌آید.

به گزارش روزهای طلایی، محسن مهدیان در یادداشتی در همشهری نوشت: بیایید این روزهای آخر کمی هم لابه‌لای تبلیغات نامزدها به رشد مشارکت فکر کنیم. به دوروبرتان نگاه نکنید. محدود به تایم‌لاین و گروه‌های اجتماعی‌تان نشوید. نرخ مشارکت به نقل از برخی نظرسنجی‌ها همچنان حوالی ۵۰درصد است.
آنها که هنوز تصمیمی برای شرکت در انتخابات ندارند ۲ دسته‌اند. با دسته اول آشنایید، اما دسته دوم احتمالا غریبه‌اند. تا انتها همراه باشید تا برسیم.

دسته اول: مرددها چه کسانی‌اند؟
آنها که از رأی دادن پشیمانند؛ یا می‌گویند «رأی دادیم چی شد» یا می‌گویند «رأی نمی‌دهیم تا اصلاح شوید» .
پاسخ به «رأی دادیم چی شد» خیلی سخت نیست. کافی است مختصری از کارنامه شهید جمهور را فهرست کنیم؛ کاهش تورم یا رشد اقتصادی یا کاهش نرخ بیکاری و غیره. برای اثرگذاری بیشتر بهتر است همین آمار را در مقایسه با دهه۹۰ ارائه کنید. حرف این است که رأی دادید و چنین شد. از این بخش عبور کنیم.
پاسخ به شبهه دوم این است که منطقا رأی‌ندادن نمی‌تواند منجر به اصلاح شود. فرض کنیم فردای انتخابات نظام تصمیم بگیرد به‌خاطر قهر یک جماعتی خودش را اصلاح کند. حالا نخستین سؤال ساده این است که چه باید بکند؟ فردای قهر، وقتی نماینده معترضان در حاکمیت وجود ندارد، چه چیز را و چه‌کسی  را باید اصلاح کند؟
خلاصه اینکه رأی‌ندادن خودش رأی است؛ آن هم ۳رأی: رأی به اینکه دیگری جای من رأی دهد، رأی به اینکه نامزد ناصالح بر ما مسلط شود و درنهایت رأی و رضایت به شرایطی که پیش می‌آید.
تا اینجا برای دسته اول است.

اما ما چند سالی است که با گونه جدید و غریبی از عدم‌مشارکت مواجهیم. چرا جدید؟ چون مشارکت منفی ندارند، بلکه نفیا و اثباتا به مشارکت فکر نمی‌کنند؛ گویی انتخابات و صندوق رأی را نمی‌بینند.
 

دسته دوم اینها چه ویژگی‌ای دارند؟
مهم‌ترین ویژگیشان این است که در دنیای متفاوتی زندگی می‌کنند؛ دنیایی به‌دور از رسانه‌های مرجع و آمار رسمی و واقعیت‌های جامعه؛ دنیایی که عمدتا حول سرگرمی و تفنن شکل می‌گیرد؛ دنیایی مخدری و به‌غایت در فربهی خیال، رها از واقعیت؛ دنیایی که پایداری مختصات آن پای در واقعیت‌های پیرامونی ما ندارد؛ دنیایی غرق در رسانه‌های اجتماعی و بلکه دقیق‌تر، تودرتو در شبکه‌های توده‌ای و سایبری.
با این گروه چه باید کرد؟
راه‌حل اولیه مواجهه آگاهانه است. تصمیم بگیریم شانه‌های این جامعه را بگیریم و تکان دهیم و بیدار کنیم، تا ببینند؛ ببینند و تصمیم بگیرند. یا می‌آیند یا می‌روند.
اما راه‌حل مؤثرتر در مواجهه فیزیکی است. مواجهه فیزیکی یعنی قرارگرفتن ناخواسته در زیست سیاسی و انتخاباتی؛ چیزی فراتر از برنامه‌های تلویزیونی و میزگردها و مناظره‌ها و غیره. کمپین‌های اجتماعی از این دست است.
در این مسیر لازم نیست برای رأی‌دادن و انتخابات استدلال کنیم. کافی است انتخابات را نشان دهیم، بدون پیچیدگی‌های ذهنی. کافی است هرکس نامزد مورد علاقه خودش را به‌طور گسترده تبلیغ کند؛ تبلیغ فردی و البته گروهی و شبکه‌ای، تبلیغ برای نسل جدید مخاطب؛ مخاطبی که اصل انتخابات را نمی‌بیند. باید وارد شبکه این افراد شد و مانور کمپینی داد. مهم این است که صندوق رأی را ببیند. وقتی در آماج تبلیغات شبکه‌ای قرار گرفت، پایش به زمین می‌رسد و تصمیم خواهد گرفت. رأی هم ندهد از دسته دوم به دسته اول مرددان منتقل می‌شود و تازه مقدمه گفت‌وگو فراهم می‌شود.
درباره این گروه بیشتر باید فکر کرد و نوشت. مراقبت نکنیم، به‌زودی و در دوره‌های بعدی عدم‌مشارکت را این گونه جدید شکل می‌دهد، نه آرای مردد یا آرای منفی به نظام.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا