والت دیزنی نه تنها چهره اسطورهای تاریخ سینمای انیمیشن محسوب میشود بلکه یکی از پیشگامان اصلی استفاده از موسیقی کلاسیک در سینما نیز به شمار میرود که در ورود آثار بزرگان عرصه موسیقی کلاسیک به دنیای انیمیشن و سینما سهم چشمگیری دارد.
شما ممکن است تحصیلکرده موسیقی در اروپا و رهبر یک ارکستر سمفونیک یا تحصیلکرده شاخههای دیگر همچون سینما یا رسانه باشید و از ارتباط موسیقی کلاسیک جهان و فیلمهای انیمیشن جهان آگاه نداشته باشید و این ناآگاهی شما را در مواقعی، در زمینه اظهار نظرها، در موقعیتهای دشوار قرار دهد. این گزارش سعی میکند این مساله را با یک تحقیق ساده، برطرف کند.
به گزارش روزهای طلایی، نخستین تجربه والت دیزنی در ساخت انیمشنهای موزیکال، با مجموعه انیمیشنهای «سمفونی احمقانه» شکل گرفت؛ انیمشنهای کوتاه و ۷۵ قسمتی که بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹ در طول یک دهه عرضه شد و موفق به کسب ۷ جایزه اسکار شد.
«کارل استالینگ» موسیقیدان و تنظیمکننده آمریکایی اولین فردی بود که ایده ساخت انیمیشن هماهنگ و بر پایه موسیقی را به والت دیزنی پیشنهاد کرد که در نهایت به ساخت انیمشنهای موفق «سمفونی احمقانه» انجامید. خودش نیز ساخت موسیقی چندین قسمت از این مجموعه را بر عهده داشت. بخشی از اپیزود «سرزمین موسیقی» از مجموعه انیمیشنهای «سمفونی احمقانه» را در زیر میبینید و میشنوید:
اما ماجرای تلفیق موسیقیهای برجسته کلاسیک و کارتون (انیمیشن) در سال ۱۹۳۵ برای والت دیزنی جدی شد؛ زمانی که او در میانه ساخت مجموعه انیمیشنهای کوتاه «سمفونی احمقانه»، تصمیم به آزمودن ابتکاری جدید گرفت و انیمیشنی ۱۵ دقیقهای به نام «کنسرت بَند» را ساخت.
در این اپیزود، «میکی ماوس» نقش رهبر ارکستر را ایفا کرد و «دونالد داک» و «گوفی» که از جمله چهرههای کارتونی آشنای گروه بودند. اگرچه این فیلم کوتاه به دلایل فنی بسیار مورد تحسین قرار گرفت، اما استفاده از اُورتور «ویلیام تِل» اثر «جیاکینو روسینی» آهنگساز مطرح ایتالیایی در آن بود که استانداردی را برای استفاده از موسیقی کلاسیک در کارتونها تعیین کرد.
بخشهایی از انیمیشن طنز «کسترت بَند» را در زیر مشاهد میکنید:
پس از انیمیشن «کنسرت بَند» در سال ۱۹۳۵ و پایان مجموعه «سمفونیهای احمقانه» (مجموعه انیمیشنهای کوتاه و ۷۵ قسمتی) در سال ۱۹۳۹، والت دیزنی تصمیم گرفت تا مشهورترین شخصیت خود یعنی میکی ماوس را احیا کند؛ اما از چه طریقی؟
دیزنی انیمیشنی کوتاه با عنوان «شاگرد جادوگر» را روی یک موسیقی با همین نام اثر «پل دوکاس» قرار داد و و تنها چیزی که باقی ماند، یافتن یک رهبر ارکستر معتبر برای رهبری ارکستر استودیو بود. از بخت خوب والت دیزنی، او خیلی زود با یکی از بزرگترین موسیقیدانان کلاسیک آمریکای شمالی به صورت اتفاقی در یک رستوران ملاقات کرد.
مطمئنا والت دیزنی قصد نداشت با «لئوپولد استوکوفسکی»، رهبر ارکستر فیلادلفیا، در همان شب در رستوران هالیوود در سال ۱۹۳۷ شام بخورد. با این حال، سرنوشت برنامههایی برای این دو رؤیاپرداز خلاق چیده بود و در حین صحبت درباره آخرین تجربه والت دیزنی در ترکیب موسیقی و انیمیشن، دیزنی غرق در ایده همکاری با استوکوفسکی بود؛ پیشنهادی که استوکوفسکی با اشتیاق پذیرفت.
استوکوفسکی نیز درباره ایده تلفیق موسیقی کلاسیک و کارتون هیجانزده بود. آنقدر به این کار علاقه داشت که به صورت رایگان رهبری ارکستر را انجام داد و پس از موفقیت در پروژه اولیه «شاگرد و جادوگر»، استوکوفسکی پذیرفت که برای یک فیلم بلند با همین هدف با والت دیزنی قرارداد ببندد؛ یعنی تلفیق آثار برجسته موسیقی کلاسیک با تصاویر متحرک.
در واقع تجربه موفق انیمیشن کوتاه «شاگرد و جادوگر»، سنگ بنای ساخت یک انیمشن بلند به نام «فانتازیا» در سال ۱۹۴۰ شد.
در ۱۳ نوامبر ۱۹۴۰، منتقدان بانفوذ سینما و افراد سرشناس هالیوود در تئاتر برادوی نیویورک گرد هم آمدند تا به تماشای فیلمی پیشگامانه بنشینند؛ فیلم «فانتازیا» به تهیهکنندگی والت دیزنی که تلفیقی از موسیقی کلاسیک و کارتون بود.
پس از تماشای این فیلم-انیمیشن «ادوین شالرت» از نشریه لسآنجلس تایمز، ساخت این فیلم را شجاعتی فراتر از باور و یک کنسرت بسیار متنوع از ایده های تصویری نامید و «بوسلی کروتر» از نیویورک تایمز مدعی شد که تاریخ سینما با این انیمیشن ساخته شد.
اندکی پس از موفقیت «فانتازیا» دیگر بزرگان دنیای انیمیشن چون «مایکل مالتی» و «چاک جونز» نیز شروع به تلفیق موسیقی کلاسیک و کارتون کردند. «فانتزیا» از مدیوم انیمیشن استفاده کزد که عموماً به عنوان یک هنر طنز شناخته میشود و آن را با یک هنری همواره جدی (موسیقی کلاسیک) به گونهای ادغام کرد که هیچکس حتی تصورش را نیز نمیکرد.
انیمیشن «فانتازیا» محصول ۱۹۴۰ میلادی را میتوان ادای احترامی تمام عیار به موسیقی کلاسیک دانست. «فانتازیا» سومین انیمیشن بلند ساخته شده توسط کمپانی والت دیزنی در دهه ۴۰ میلادی در واقع نامه عاشقانه دیزنی به موسیقی کلاسیک بود که نسلهای کودک و بزرگسال آن را دوست داشتند. بنابراین جای تعجب نیست که این کمپانی در سی و هشتمین انیمیشن بلند در سال سال ۲۰۰۰ و در قسمت دوم این فیلم بار دیگر به این ایده پرداخت و دنباله «فانتازیا» را پس از ۶۰ سال به سینما آورد.
هر دو فیلم شامل تصاویر متحرکی است که برای اساس برخی از معروفترین قطعات موسیقی کلاسیک ساخته شدهاند. این تصاویر متحرک در واقع آن چیزی است که با شنیدن این موسیقی به ذهن هنرمند سازنده انیمیشن متبادر شده و ممکن است این موسیقیها در ذهن هر فردی الهامبخش تصویری متفاوت باشد. برخی از این انیمیشنها شامل طرحهایی انتزاعی و برخی دیگر روایتگر داستانهایی برای مخاطب هستند.
در نسخه اصلی دهه ۱۹۴۰، موسیقی توسط ارکستر فیلادلفیا و رهبری «لئوپولد استوکوفسکی» اجرا شد و «دیمز تیلور» آهنگساز و منتقد موسیقی قطعات موسیقی را معرفی میکند.
در این فیلم به ترتیب «توکاتا و فوگ در ر مینور» اثر «یوهان سباستین باخ»، سوییت «فندقشکن» ساخته «پیوتر ایلیچ چایکوفسکی»، «شاگرد جادوگر» از «پل دوکا»، «پرستش بهار» ساخته «ایگور استراوینسکی»، «سمفونی شماره ۵» (سمفونی چوپانی یا پاستورال) اثر «لودویگ فان بتهوون»، «رقص ساعتها» ساخته «آمیلکاره پونکیلی» و «شب بر فراز کوه سنگی» اثر «مودست موسورگسکی» آثار معروف موسیقی کلاسیک هستند که در نسخه اصلی فیلم «فانتازیا» همراه با پویانماییها الهام گرفته از آن نمایش داده میشود.
این انیمیشن از سوی موسسه فیلم آمریکا به عنوان یکی از ۱۰ انیمیشن برتر تاریخ سینما معرفی شده و بودجه ۲.۲ میلیون دلاری به یک موفقیت تجاری خوبی نیز دست یافت و به فروشی بالغ بر ۸۰ میلیون دلار دست یافت.
«فانتازیا» شخصیترین و جسورانهترین و پروژه «والت دیزنی» محسوب میشود و در زمره نادیده گرفتن شدهترین آثار او در زمان ساخت نیز قرار دارد و در آن زمان کم نبودند منتقدانی که به فیلم تاختند و ان را اثری غیرمعمول توصییف کردند.
بخشهایی از قطعه «توکاتا و فوگ در ر مینور» اثر «یوهان سباستین باخ» و انیمیشن هماهنگ با آن را در فیلم «فانتازیا» (۱۹۴۰) مشاهده میکنید:
پس از چندین تلاش ناموفق برای ساخت دنبالهای بر انیمیشن «فانتازیا» در نهایت خود کمپانی دیزنی تصمیم به اجرایی کردن این ایده گرفت و ۶۰ سال پس از قسمت نخست در سال ۲۰۰۰ قسمت دوم فیلم انیمیشن «فانتازیا» عرضه شد. این فیلم نیز با بازخورد مثبت منتقدین همراه شد گرچه به موفقیت قسمت نخست نرسید.
در این قسمت «سمفونی شماره ۵» ساخته «لودویگ فان بتهوون»، «کاجهای رُم» اثر «اتورینو رسپیگی»، «پرستش بهار» ساخته «ایگور استراوینسکی»، «راپسودی آبی» اثر «جورج گرشوین»، «کنسرتو پیانو ۲» اثر «دمیتری شوستاکوویچ»، «کارناول جانوران» ساخته «کامی سن-سانس»، «شکوه و اوضاع» اثر «ادوارد الگار»، «شاگرد جادوگر» اثر «پل دوکا»، «پرنده آتشین» ساخته «ایگور استراوینسکی»، «شبی بر فراز کوه سنگی» اثر «مودست موسورگسکی»؛ ۸ قطعه از نامدران و بزرگان موسیقی کلاسیک بودند که به ترتیب توسط ارکستر فیلادلفیا در نسخه اصلی فیلم «فانتازیا» اجرا میشوند و پس از آن یک انیمیشن متناسب با حال و هوای این موسیقی نشان داده میشود.
در زیز بخشی از سمفونی شماره ۵ بتهوون و انیمیشن ساخته شده متناسب با آن را در فیلم «فانتازیا» (۲۰۰۰) میبینید:
در سال ۱۹۴۶ و در جریان جنگ جهانی دوم که بسیاری از کارکنان کمپانی دیزنی به ارتش فراخوانده شده بودند، والت دیزنی برای زنده نگه داشتن بخش فیلمهای بلند خود مجموعهای از انیمیشنهای کوتاه ساخته شده بر اساس موسیقی را در قالب یک انیمیشن بلند با نام «معدن موسیقی» منتشر کرد و در سال ۱۹۵۹ نیز انیمیشن معروف «زیبا و خفته» را با اقتباس از مشهورترین بالههای ساخته «پیوتر ایلیچ چایکوفسکی» آهنگساز بزرگ روس ساخت؛ بله، اقتباس یک انیمیشن از موسیقی کلاسیک!
میراث والت دیزنی در استفاده از موسیقی کلاسیک در انیمیشن توسط دیگر استودیوهای انیمیشن سازی نیز در پیش گرفته شد که از آن جمله به استفاده از قطعه «دانوب آبی» ساخته «یوهان اشتراوس» در انیمیشن «باب اسفنجی شلوار مکعبی»، گرند والتس اثر «فردریک شوپن» در انیمیشن «مارشا و خرس»، آهنگ کلاسیک شماره ۳ اثر «فراننتس شوبرت» در انیمیشن «زندگی من به عنوان مکدال»، سمفونی شماره ۵ بتهوون در سریال «سیمپسونها» و …. میتوان اشاره کرد.
استفاده از آثار کلاسیک تنها به انیمیشنها محدوده نمیشود و در طول این سالها کارگردانان بزرگ از آثار مطرح کلاسیک موسیقی جهان برای ایجاد حسی عمیقتر در مخاطب بهره بردهاند که از آن جمله به این فیلمها میتوان اشاره کرد: «مالیخولیا» شامل قطعه موسیقی از «ریشارد واگنر»، «قوی سیاه» با قطعه موسیقی اثر «چایکوفسکی»، «پرتقال کوکی» (سمفونی شماره ۹ بتهوون)، «اینک آخرالزمان» (ریشار واگنر)، «گاو خشمگین» (پیترو ماسکانی)، «خون به پا خواهد شد» (یوهانس برانس)، «برخورد کوتاه» (سرگئی راخمانینوف)، «۲۰۰۱: اودیسه فضایی» (ریشارد اشتراوس)، «زن زیبا» (جوزپه وِردی)، «آمادئوس» (موتزارت)، «پشت چلچراغ» (فردریک شوپن)، «کافه بغداد» (یوهان سباستین باخ) و …
انتهای پیام