حمیدرضا رستمی اردستانی با اشاره به تاثیر فرهنگی بزرگداشتهایی که برای فردوسی گرفته میشود، میگوید: این بزرگداشتها باعث شده فردوسی و شاهنامه وارد دل و ذهن مردم شوند و دیگر کسی جرأت نکند به آنها بتازد.
این استاد دانشگاه و شاهنامهپژوه به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی (۲۵ اردیبهشت) در گفتوگو با روزهای طلایی درباره تأثیرگذار بودن یا نمایشی بودن بزرگداشتهایی که برای فردوسی گرفته میشود، اظهار کرد: کرونا با تمام مصیبتهایش، مزیتها و دستاوردهایی از نظر فرهنگی داشت که یکی از آنها این بود که با پررنگ شدن فضای مجازی در این ایام، برنامههای فرهنگی راحتتر و فراگیرتر شوند. معمولاً در گذشته در همایشی که گرفته میشد، یک نفر از خوزستان یا آذربایجان به مشهد میآمد و یکی – دوروزه برنامهها انجام میشد که خستگی و مسائل خود را داشت اما فضای مجازی و امکاناتی که این فضا به وجود آورد، این بود که برنامهها بهتر از گذشته در اختیار عموم مردم و اهل تحقیق قرار گرفت.
او با اشاره به برگزاری همایش فردوسی در مشهد در سال گذشته، اظهار کرد: این همایش یک هفته ادامه پیدا کرد؛ مثلا از ۸ تا ۱۰ شب، چند نفر در فضای مجازی سخنرانی میکردند و مخاطبان از اقصی نقاط ایران آن برنامه را میدیدند. امسال هم برنامههای بزرگداشت فردسی را گستردهتر از پارسال میبینم که دکتر یاحقی نقش پررنگی در این برنامهها دارد. به نظرم برنامه بزرگداشتهای فردوسی و شاهنامه در سالهای اخیر پررنگتر از چیزی بود که قبلا به آن پرداخته میشد، خصوصا در مشهدی که چند سال قبل بر روی مجسمهها و نقاشیهای پهلوانان شاهنامه رنگ میپاشیدند.
رستمی اردستانی در ادامه با بیان اینکه بزرگداشتها از نظر فرهنگی بسیار تاثیرگذار بودند، خاطرنشان کرد: این برنامهها و ادامه برگزاری آنها باعث شد شاهنامه بر جان و ذهن مردم بنشیند و دیگر کسی جرات انجام این کارها را نداشته باشد زیرا انجام این کارها یکجور بدنامی به دنبال دارد. به نظرم این بزرگداشتها و همایشها نمایشی نیست اما برای هرچیزی که ارزشمند باشد، کار نمایشی و تشریفاتی هم انجام میشود. اما بخش بزرگی از کارهایی که در حوزه فردوسی و شاهنامه انجام میشود، واقعا از صمیم قلب و عشق به فردوسی و شاهنامه است، خصوصا همت دکتر یاحقی در مشهد واقعا ستودنی است؛ تمام این کارها و بخش بزرگی از همایشهای امسال به همت ایشان است و باید به شخصه از او تشکر کنم که توانسته جمع بزرگی را گردآوری کند و کار بزرگی انجام دهد.
نویسنده «ضحاک شاهنامه» و «زروان در حماسه ملی ایران» سپس گفت: به نظرم توجه به فردوسی چنان دارد نهادینه میشود که اگر هم کسی بخواهد خللی در آن ایجاد کند، فرهنگ جامعه ایرانی به او این اجازه را نمیدهد؛ حالا میخواهد در گذشته باشد مثلا شاملو با آن سخنرانیای که داشت و یا کسانی با دیدگاههای دیگری بخواهند به فردوسی و یا چیزهایی که بهگونهای نماد شاهنامه و فردوسی شمرده میشود، بتازند. اینها نتیجه همین بزرگداشتها و توجه استادان به فردوسی و شاهنامه است. فکر میکنم اگر این کارها جنبه تشریفاتی داشت و یا برای این بود که خودشان را نشان دهند، چنین نتیجهای برنمیآمد. تمام مهر و عشقی که عموم مردم به فردوسی و شاهنامه دارند نتیجه شناخت بیشتری است که به فردوسی پیدا کردهاند، این امر هم به خاطر تلاشهایی که استادان دارند در قالب پژوهش انجام میدهند و بخشی هم به خاطر کاهاریی مانند همایشها و بزرگداشتهاست. این برنامهها در معرفی شاهنامه و فردوسی به مردم و تقویت دیدگاههای علمی درباره شاهنامه تاثیر داشته است؛ دیدگاههایی که شاید نادرست بود و برخی هم به قطع به فردوسی و شاهنامه نسبت داده شده و نگاه درستی نبودند. همه اینها دارد تغییر میکند و دیگر باید بگوییم نتیجه کارهای علمی و تلاشهایی که انجام شده دارد خود را نشان میدهد. فکر میکنم بعد از این شاهد توجه بیشتر جوانها و عموم مردم به فردوسی و شاهنامه باشیم.
این پژوهشگر ادبیات حماسی درباره بازنویسی داستانهای شاهنامه برای کودکان و نوجوانان نیز گفت: بخشی از این کارها را از این جهت که خودم برای فرزندم تهیه میکردم، دیدهام و فکر میکنم تا اندازهای موفق بودهاند. به هر ترتیب هر کاری که شروع میشود در آغاز نقصهایی دارد، بالاخره ما باید تجربههایی کسب کنیم، بسنجیم و نگاه علمیای درباره این کتابها به وجود بیاید و ببینند یک کودک هفتساله یا سایر گروههای سنی چقدر میتوانند با کاری که نوشته شده، ارتباط برقرار کنند و آیا آن تأثیری را که باید از کار بگیرند، میگیرند؟ به عنوان بزرگسال وقتی کتاب کودک را میخوانم نمیتوانم همان نگاه کودک را به داستان داشته باشم. این موضوع به یک تحقیق میدانی نیاز دارد و میتواند موضوع یک پایاننامه باشد و نویسندهای که کار بازنویسی میکند، بداند آیا به کارش ادامه دهد یا نه.
رستمی اردستانی با بیان اینکه بخشی از این کتابها را خوانده است، اظهار کرد: انگار برخی از کسانی که داستانها را بازنویسی کردهاند، بر اساس شنیدههایشان داستان را خلاصه کردهاند تا اینکه مثلا داستان «رستم و سهراب» را دقیق خوانده باشند یا در جاهایی نثر داستان به نثر کتابهایی که داریم نزدیک است، گویا نویسنده اینها را خوانده و آمده داستان را بر اساس آن بازنویسی کرده است. این کارها قاعدتا نمیتواند مفید باشد. کسی که میخواهد بازنویسی انجام دهد، باید داستان شاهنامه را به صورت دقیق خوانده و با جزئیات داستان و تکنیکهایی که فردوسی در کارش به کار برده، آشنا باشد و با هنرمندی اینها را در بازنویسی خود بازتاب دهد، اگر اینها را نداشته باشد نمیتواند جذابیتهایی را که در کار فردوسی است، به گونهای تکرار و به مخاطب کودک و نوجوان خود منتقل کند. در واقع کسی که داستان شاهنامه یا هر داستان دیگری را بازنویسی میکند باید بهرهای از هنر نویسندگی داشته باشد. اینها نهایتا باید بررسی میدانی شود تا ببینیم چقدر از اینها میتواند تأثیرگذار باشد. در میان این کتابها میتوانیم بگوییم بخشی از کتابها، کتابسازی هستند و بخشی هم ممکن است نویسنده از روی علاقه بازنویسی کرده باشد اما زمینههایی را که باید در خود فراهم میکرده، نداشته و شاید کار هم موفق نبوده است، اما میتواند مفید باشد. در واقع کسی که از هنر نویسندگی برخوردار باشد و تا اندازهای تکنیکهای داستانسرایی را که فردوسی در شاهنامه داشته، درک کند و بتواند آنها را به مخاطب کودک خود منتقل کند، موفق است.
این شاهنامهپژوه همچنین بیان کرد: بخش دیگری که ما نادیده گرفتهایم در کارهای سینمایی انجام شده، تا جایی که من دیدهام داستانها را از اصالت شاهنامه دور کردهاند، نمیدانم با چه انگیزهای؟ سخنانی که بیان میشود با ادبیاتی که شخصیتهای داستانهای شاهنامه دارند متفاوت است. همه میدانیم فردوسی مسلمان و شیعهمذهب است اما این شخصیتها چنین دیدگاههایی ندارند، اساسا موضوع این نیست اما تغییر لحن به داستان آسیب میزند و از اصالت شاهنامه دور میشود. البته کارهای موفق هم داریم؛ مثلا «آخرین داستان» اشکان رهگذر به نظرم کار جذابی رسید.
انتهای پیام