حمیدرضا شاهآبادی با بیان اینکه متاسفانه در کشور ما رجوع به ادبیات ژانر اعم از ادبیات ترسناک، معمایی و پلیسی و حتی ادبیات طنز، نوعی رفتار سطح پایین تلقی میشود
میگوید: نمیتوانیم بچههای خودمان را از کتابهای پلیسی و معمایی محروم کنیم و در مقابل یکسری داستانهای ملالآور بیحادثه در اختیارشان بگذاریم.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با روزهای طلایی درباره گرایش کودکان به ژانر وحشت و ترس با توجه به کلیدواژههایی مانند هیجانانگیز، ترسناک و وحشتناک که در عنوان بسیاری از کتابهای منتشرشده برای نوجوانان دیده میشود، گفت: گرایش به ادبیات وحشت به ویژگیهای طبیعی دوره کودکی و نوجوانی برمیگردد. کودکان و نوجوانان از هیجان و اضطراب و تعلیق لذت میبرند، ادبیات وحشت هم میتواند این امکان را برای آنها فراهم کند. داستانهای معمایی و پلیسی در سراسر دنیا مورد استقبال قرار میگیرند اما متأسفانه در کشور ما از سالهای دور تا امروز رجوع به ادبیات ژانر اعم از ادبیات ترسناک، معمایی و پلیسی و حتی ادبیات طنز، نوعی رفتار سطح پایین تلقی میشود و نویسندگانی که در حوزه ادبیات ژانر کار میکنند با عنوان نویسندگان عامهپسند معرفی میشوند، این موضوع باعث شده نویسندههای توانای ما از این حوزهها دوری کنند و کارهای خوبی در این زمینهها نداشته باشیم.
او سپس با تاکید بر اینکه در تمام دنیا بچهها ادبیات وحشت، داستانهای معمایی و پلیسی را دوست دارند، بیان کرد: نمیتوانیم بچههای خودمان را از این نوع ادبیات محروم کنیم و در مقابل یکسری داستانهای ملالآور بیحادثه در اختیارشان بگذاریم. این فرآیند عملا موجب دور شدن بچهها از کتابخوانی میشود و آنها سراغ کتاب خواندن نمیروند. گمان میکنم میشود در قالب ادبیات ژانر محتوای مناسب و عمیقی را هم به خوانندگان منتقل کرد. مثلا جریان تولید رمان سیاه در دهه ۱۹۵۰ در آمریکا و اروپا برای اولین بار نوعی از ادبیات پلیسی و ادبیات نوآر را وارد بازار کرد که خلاف نویسندگانی چون آگاتا کریستی، ادبیات پلیسی را بستری برای بیان مفاهیم اجتماعی و مسائل مختلفی که در جوامع وجود داشت، قرار داد، رمانهایی چون «شاهین مالت» که نوع جدیدی از ادبیات پلیسی را ارائه کردند که صرفا داستان پلیسی نبودند بلکه میتوانستند حرفهای عمیقتری بزنند و شخصیتهای پیچیده و چندلایهای را ارائه کنند؛ در واقع محملی باشند برای مفاهیمی که ادبیات ناب آنها را به خواننده منتقل میکند.
شاهآبادی درباره ارزیابیاش از کتابهایی که در این زمینه منتشر شدهاند، گفت: زمانی که از تألیف حرف میزنیم از توانایی نویسندههای خودمان و از سابقهای که در این موضوع داریم، حرف میزنیم. زمانی که ادبیات ژانر در کشور ما و در میان نویسندگان ایرانی چندان سابقه ندارد و نمونههای برجسته و درخشان در این حوزه تعدادشان زیاد نیست، نمیتوانیم توقع سطح کیفی بالایی داشته باشیم اما زمانی که از ادبیات ترجمه حرف میزنیم در واقع در مقابل جهانی از ادبیات ژانر قرار میگیریم که میتوانیم از دلِ نمونههای متعدد و متنوع بسیاری که وجود دارد، بهترینها را انتخاب کنیم. اگر از این منظر نگاه کنیم، قطعا همه کارهایی که در کشورمان منتشر شدهاند، نمونه بهترین کارها نیستند و بخشی از آنها کارهای کمارزش و متأسفانه بیارزشی هستند البته در میانشان آثار خوب هم پیدا میشود، آثاری که میتواند الگوی خوبی برای نویسندگان ایرانی باشد. به همین جهت معتقدم به هیچ وجه نباید ادبیات ترجمه را در کشورمان تضعیف کنیم و یا به نفع ادبیات تألیف از میدان بهدر کنیم. گمان میکنم باید شرایطی را فراهم کنیم تا هم بهترین آثار انتخاب شوند و هم به بهترین نحو ترجمه شوند. اگر این امکان فراهم شود تأثیر آن را در رشد ادبیات تألیفی هم خواهیم دید.
او درباره کتابهای انیمه و کمیک استریپ و استقبال از آنها و بومیسازی این نوع کتابها نیز اظهار کرد: کمیک استریپها نه تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا مورد استقبال قرار میگیرند و مورد توجه هستند، به عبارتی میشود گفت بخش مهمی از بدنه صنعت نشر دنیا با کتابهای کمیک استریپ شکل گرفته و اقتصاد نشر تا حد زیادی به این ژانر وابسته است، مثلا در ژاپن مانگاها یا کمیک استریپ ژاپنی که مهمترین نوع کمیک استریپ در دنیا است، جزء پرفروشترین نوع کتابها هستند، شاید بشود گفت پرفروشترین کتابها در ژاپن مانگاها هستند؛ هر صبح میتوانید ژاپنیهایی را ببینید که زمانی که میخواهند سر کار بروند از کتابفروشی یا روزنامهفروشی مسیرشان مانگا میخرند و در قطار و اتوبوس یا هرجای دیگری آن را مطالعه میکنند.
نویسنده «کابوسهای خندهدار» و «دروازه مردگان» افزود: در ژاپن هر هفته رنکینگی برای میزان فروش و طبقهبندی کیفی مانگاها اعلام میکنند که براساس آن مردم میتوانند مانگاهای مورد نظر خود را انتخاب کنند. شاید باورپذیر نباشد آمار فروش مانگا در ژاپن بیش از کل فروش سالانه نشر ماست. مانگاها هم موضوعات مختلفی دارند و در قالبهای محتوایی مختلفی ارائه میشوند؛ از کودکان و نوجوانان تا بزرگسالان مخاطب مانگاها هستند؛ مانگاهایی ویژه دختران، مانگاهایی ویژه پسران، حتی مانگاهایی برای گروههای سنی مختلف داریم. برخی از مانگاها که وجه بزرگسالانه دارند گاهی اوقات میتوانند محتوای غیراخلاقی هم داشته باشند. بنابراین نمیتوانیم صرفا بگوییم کمیک استریپ به تنهایی خوب است با بد، قطعا یک قالب مورد توجه و واسط میان هنر سینما و ادبیات است که میتواند با ویژگیهای خاص خود مخاطبان را جذب کند. نوجوانان در سراسر دنیا و حتی بزرگسالان علاقه زیادی به مانگا و کمیک استریپ دارند و طبیعی است که در کشور ما هم این علاقه وجود داشته باشد.
شاهآبادی در ادامه خاطرنشان کرد: اینکه آیا ما توانستهایم این نوع کتابها را در قالبهای مناسبی برای کودکان و نوجوانان ارائه کنیم، جای بحث دارد اما نکته مهم این است گاهی اوقات که ما در این حوزه، بنا به دلایل مختلف از جمله دلایل اقتصادی و هزینه زیاد تولید این نوع کتابها، نمیتوانیم نوع ایرانی کمیک استریپها را ارائه کنیم بعد به این میپردازیم که کمیک استریپ چیز خوبی نیست و مدعی میشویم اصلا نوع سطح پایین، بیمعنی و بیارزش ادبی هستند و آن را نفی میکنیم. این نفی هیچ خاصیتی ندارد جز اینکه کودکانمان را از دسترسی به نوعِ خوب مانگا و کمیک استریپ محروم کنیم و کودکان و نوجوانان به شکلهای پراکنده به برخی از کمیک استریپها دسترسی پیدا میکنند که شاید چندان جذاب و مناسب نباشند. چیزی که خیلی مهم است این است که کمیک استریپها میتوانند سکوی پرتاب به سمت کتابخوانی باشند یعنی کودکان و نوجوانانی که برای اولینبار با کمیک استریپها آشنا میشوند، به دنیای کتاب جذب شده و آرامآرام میتوانند انواع دیگر کتاب و ادبیات را هم تجربه کنند و در آینده جزء قشر کتابخوان جامعه باشند.
او با تأکید بر اینکه معتقد نیست کمیک استریپ سطح پایینی از ادبیات است و رجوع به آن میتواند برای کودکان و نوجوان مضر باشد، اظهار کرد: کمیک استریپها را بسیار تأثیرگذار میدانم که میتواند برای کودکان و بزرگسالان جذاب باشد و اگر محتوای مناسبی هم در آن ارائه شود، قطعا تأثیرگذارتر است. امیدوارم در کشور ما شرایطی فراهم شود که ما هم بتوانیم کمیک استریپهای خوب ایرانی داشته باشیم. یکی از دلایل تولید نکردن کمیک استریپ در کشور ما گران تمام شدن این نوع کتابهاست، تصویرگرانی که در این حوزهها کار میکنند، کارشان گران است و از طرفی چاپ کتاب هم هزینه زیادی دارد، به همین دلیل حاصل کار، کتاب گرانقیمتی از آب درمیآید که خب خوانندگان نمیتوانند بخرند پس ناشران هم تصمیم میگیرند سراغ آنها نروند. مانگاهای ژاپنی کاملا سیاه و سفید و بدون رنگگذاری هستند البته مانگاهای رنگی هم داریم یا فصلهایی از کتاب را رنگی میکنند، همچنین این کتابها روی کاغذهای ارزانقیمت مانند کاغذ روزنامه منتشر میشوند به همین خاطر ارزانقیمت هستند. این الگو میتواند در ایران هم انجام شود و اگر رواج پیدا کند فکر میکنم اتفاقهای خوبی خواهد افتاد. اگر امروز ژاپن را جزء کشورهای دارای سطح مطالعه بالا تلقی میکنیم، بدون شک بخش مهمی از سطح مطالعه مردم این کشور به مطالعه مانگاها برمیگردد و همین اتفاق میتواند سرانه مطالعه را در کشور ما بالاتر ببرد.
انتهای پیام