در نشست «متروپل؛ از اطلاعرسانی بحران تا بحران اطلاعرسانی» که صبح دوشنبه ـ ۲۳ خرداد ماه ـ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد، عنوان شد: علیرغم تدریس دروس ارتباطات بحران در دانشگاهها، وضعیت نشان میدهد علاوه بر ارتباطات بحران، خود ارتباطات اطلاعرسانی و گزارشگری بحران هم دچار بحران شده است.
به گزارش روزهای طلایی، نشست تخصصی «متروپل؛ از اطلاعرسانی بحران تا بحران اطلاعرسانی» با سخنرانی منصور ساعی (عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، محمد رهبری (پژوهشگر رسانههای اجتماعی) و حسین حسنی (رئیس پژوهشکده ارتباطات و دبیر نشست) و در غیبت مهدی عرفاتی، دبیر شورای اطلاع رسانی دولت در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
گزارشگری و اطلاعرسانی بحران خود دچار بحران است!
حسین حسنی در ابتدای این نشست با اشاره بحرانها و حوادث گوناگونی که پی در پی کشور، افکار عمومی و رسانهها با آن مواجه میشوند، در سخنانی گفت: بحران و رویداد یک نوع اخلال در روند جاری امور تعریف میشود و زمانی که حوادثی از جنس متروپل رخ می دهد، طبیعتا افکار عمومی بیشتر به دنبال پی بردن به ماجراست و به دنبال آگاهی و اطلاعات است. اما آن چیزی که ما در جامعه شاهد آن هستیم، این است که علیرغم اینکه حوزه ارتباطات بحران را داریم و درس ارتباطات بحران را در دانشگاهها داریم و افرادی هستند که تدریس و پژوهش می کنند، ولی وضعیت نشان می دهد علاوه بر ارتباطات بحران، خود اطلاعرسانی و گزارشگری بحران و اطلاعرسانی بحران دچار بحران است.
رئیس پژوهشکده ارتباطات در ادامه اظهار کرد: اگر حادثه اخیر را در نظر بگیرید رویدادهای طبیعی سیاسی میشوند و طیفی از رسانههای دولتی، خبرگزاریها، روزنامه ها و رسانه های معاند هم وارد عمل می شوند و دلایل و انگیزههای متعدد برای پرداختن به ماجرا را دارند. برخی با هدف اطلاعرسانی و آگاهی بخشی است و برخی نیز کفتار رسانهها هستند که منتظرند جان هایی از دست برود و خونهایی ریخته شود و به دنبال اهداف و مقاصد سیاسی خودشان بگردند؛ بدون اینکه به آلام کسانی که عزیزانشان را از دست دادهاند، فکر کنند.
تناقضهای اطلاعرسانی حادثه متروپل و عملکرد صداوسیما
وی با اشاره به اینکه بحران اخیر کشور (متروپل)، در اطلاعرسانی پر از تناقض بود، ادامه داد: در صداوسیما با وجود اینکه تلاش شد تغییراتی در بحث اطلاعرسانی صورت بگیرد، فردای حادثه متروپل آقای جبلی مشغول مصاحبه بودند و گفتند که ما شبکه خبر را بسیج کردیم که دربارهی ماجرای متروپل اطلاعرسانی کند اما نهادهای امنیتی به ما فشار آوردند که یکی دو ساعت اطلاعرسانی کفایت میکند. حال اینکه این نهادهای امنیتی چه کسانی هستند و چه انگیزههایی دارند بماند، اما کاری کاملا غیرعلمی است. وظیفهی ماست به عنوان خدمتگزار ذهن، افکار عمومی را از آخرین رویدادها مطلع کنیم و این نیاز و عطشی که وجود دارد را پاسخ دهیم. از آن طرف با توسعه کاربرد رسانههای اجتماعی، شهروند خبرنگاران و خود خبرنگاران حرفهای مشغول فعالیت هستند، اطلاعرسانی میکنند و دیده میشود که خیلی از اطلاعات ناقص است.
اغلب بحرانهای ما منشاء انسانی دارند
در ادامه نشست منصور ساعی ـ عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ـ گفت: در طول پنج سال گذشته ۹ بحران بزرگ داشتیم. زلزله سر پل ذهاب، تحریمهای آمریکا، پلاسکو، سقوط هواپیمای اکراینی، کووید ۱۹، متروپل و اخیرا برخورد قطار طبسی و بحران دیگر که به حاشیه رانده میشوند. شاید جزو معدود کشورهایی باشیم که بحرانها در آن همه با هم به تقاطع رسیدند و این انباشتگی، فرصت برخاستن از یک بحران را از ما میگیرد. اینکه زمان داشته باشیم تا به بحران دیگر برسیم و فکر کنیم که چگونه با آنها مواجهه شویم. اغلب بحرانهای ما منشاء انسانی دارد. مساله این است که اگر ما سه ضلع اصلی مدیریت بحران یا پاسخ بحران را بگوییم، حاکمیت است یا حکمرانی، نظام ارتباطی و اطلاعرسانی و سوم نظام اجتماعی یا جامعه، به نظر میرسد، سهم حاکمیت یعنی حمکرانی و نظام اطلاعرسانی و ارتباطی، خیلی مهمتر و بیشتر از ضلع سوم نظام اجتماعی است.
به جای کنترل مدیریت بحران به حذف آن فکر میکنند!
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی معتقد است: ما بیش از اینکه به سند مدیریت بحران نیاز داشته باشیم به سند ملی ارتباطات و ریسک مسئله نیاز داریم که قبل از بحران را ببیند. حکمرانی ما بحران اندیش است و فقط به بحران میاندیشد و برنامه ای ندارد. در برنامه ملی ارتباطات و ریسک، سهم و نقش هر نهاد حکمرانی با تمام زیرمجموعه، ظرفیتهایش و سهم رسانه باید مشخص شود.
ما در شرایط وقوع بحران با احتیاط و گزینشی عمل میکنیم. گزینشی اطلاعات را انتخاب می کنیم و میگوییم جامعه آرام آرام در جریان وسعت بحران قرار بگیرد، چراکه بحران را نپذیرفتهایم. کشورهایی که بحران را نمیپذیرند، پیامدهای سنگینی باید بدهند. اما کسانی که بحران را میپذیرند برنامه مواجهه با آن را هم تنظیم میکنند. معمولا در نظام اطلاعرسانیِ ما ابتدا سکوت پیشه میکنند و رفتاری از نوع بیتوجهی، کم توجهی و خنثی دارند و چنین میانگارند که با پرداختن بحران آن را بزرگ میکنیم و در جامعه به آن اعتبار اجتماعی میبخشیم و به این نتیجه می رسند بهترین پاسخ این است که خیلی آن را پوشش ندهیم. در واقع به جای کنترل مدیریت بحران به حذف آن فکر می کنند! بحران حذف شدنی نیست؛ بحرانی که قربانی دارد و از خود روایتها بر جای دارد. هم صداوسیما و هم خیلی از رسانههای رسمی ما در اغلب بحران ها به همین شکل بوده و مربوط به این دولت و آن دولت نیست.
ادامه دارد …