آیا میدانید در سال چه تعداد خانواده به خاطر «گنج» از هم میپاشد و یا در نزاعهای زاییده سوءظنِ خیانت به یکدیگر، به خاطر گنج چند نفر به قتل میرسند؟ رؤیای گنج، روح و روان ما را تسخیر کرده، جالب اینکه در باغ و خانه پدربزرگ همه مردم ایران گنج بزرگی نهفته است! در این آشفتهبازار، نمایندگان و مسؤولان نیز هر روز مراجعهکننده برای تسهیل و اخذ مجوز استخراج گنج دارند…
به گزارشروزهای طلایی، این مطالب بخشی از نوشتار علیاصغر نوروزی ـ دکترای باستانشناسی و عضو هیأت علمی پژوهشکده باستانشناسی کشور ـ خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی است، درحالیکه تعدادی از این نمایندگان، طرحی را با عنوان «استفاده بهینه از اشیاء باستانی و گنجها» ارائه کردهاند. نوروزی با آسیبشناسی «گنجیابی» از منظر دیگری به این طرح پرداخته است. رویکرد نمایندگان مجلس به میراث فرهنگی به مثابه گنج، انتقاد بسیاری از باستانشناسان و کارشناسان میراث فرهنگی را برانگیخته است.
این باستانشناس در یادداشتی که در اختیار روزهای طلایی قرار داده، نوشته است: «چندی است واژه «گنج» نقل تمام محافل شده است و کمتر کسی را میبینید که دستی بر این آتش نداشته نباشد، از طبقات مرفه مالی تا طبقات فرهیخته علمی گرفته تا روستاییان کمبضاعت و چوپانان و عشایر دورافتاده کشور. اگر این روزها برای طبیعتگردی و کوهگردی و کویرنوردی… به مناطق مختلف کشور مراجعه کنید همه مردم محلی اول شما را جوینده گنج میپندارند و سوالاتی در اینباره از شما میپرسند. گروهی نیز آگاهانه با ارائه انواع خدمات گنجیابی از احضار ارواح و طلسمشکنی گرفته تا اجاره و فروش فلزیابهای مدرن و بازدید و کارشناسی محل، به نان و نوا رسیدهاند.
حجم محتوای تولیدشده توسط این اشخاص فضای مجازی را بلعیده است و هر صفحه و پیج را که شما باز میکنید تبلیغات گنجیابی بمبارانتان میکند. بسیار باید حرفهای و متخصص باشید تا اطلاعات علمی و درستی را از اطلاعات غلطِ بارگذاریشده در خصوص آثار باستانی کشور از هم باز بشناسید. در این آشفتهبازار، نمایندگان و مسؤولان نیز هر روز مراجعهکننده برای تسهیل و اخذ مجوز استخراج گنج دارند و طبعاً بعضی از مراجعان از پشتوانه و حمایتهای سیاسی و مالی نیز بهره خوبی دارند. در این فضای غبارآلود چه بسیار کارکنان و دستاندرکاران میراث فرهنگی نیز متاسفانه تسلیم این فضا شدهاند.
بدتر از همه، اینکه گنجیابی و گنجنوردی به یک حفره امنیتی برای کشور نیز تبدیل شده است. شما بهراحتی و با هر نیتی میتوانید در جای جای ایران در پوشش گنجیاب جستوجو کنید و کسی مزاحم شما نشود. نمایندگان محترم آیا میدانند که بخشی از اسپانسرهای این جریان در کشورهای همسایه لانه کردهاند.
مخلص کلام، گنجیابی فقط یک سر ندارد و تبدیل به یک بیماری ملی شده است. وگرنه اگر محوطههای باستانی را گنج بدانیم که همه در راستای توسعه جهانگردی گنج محسوب میشود، (این محوطهها) در انحصار دولت و نظام هستند و دستگاه متولی باید برای نوع بهرهبرداری از آثار باستانی تصمیم بگیرد و سیاستگذاری کند. هر کس در این حوزه دلسوزی دارد باید به وزارتخانه مربوطه کمک کند.
میخواستم بهعنوان یک کارشناس باستانشناس جوابیه علمی و با ارجاع و مستدل برای طراحان قانونِ قانونی کردن بیقانونیِ گنجیابی بنویسم، اما با خود اندیشیدم ایشان عالمانه و عامدانه چنین طرحی را نوشتهاند و در زمانی هوشمندانه به مجلس محترم ارائه کردهاند. طراحان اصلی که امید داشتند تا در میان اخبار واریز یارانهها و غوغای آن، بیسر و صدا این پیشنهاد را مصوب کنند، باری سخنی با ایشان ندارم.
اکنون بسیار خودمانی و کوتاه برای نمایندگانی که با این پیشنهاد مواجه هستند، صحبت میکنم:
نمایندگان عزیز مردم غیور ایران،
نخست اینکه، چگونه است که گنجهای میلیاردی در کورسوی فانوسهای حفاران غیرمجاز و در دل شبهای تار و در فضاهای پر رعب و وحشت رخ مینمایند و کمتر به دست باستانشناسان متبحر دارای مجوز که در روز روشن کاوش میکنند، میافتند؟ این حقیر قریب سی سال در کسوت شاگردی تا استادی ابتدا به عنوان عضو تیمهای کاوش و سپس به عنوان سرپرست کاوش با مجوز میراث فرهنگی در دهها کاوش باستانشناسی مشارکت داشتهام و به رغم اطلاعات ارزشمند بهدست آمده در این کاوشها به شرافتم که تا کنون رنگ طلا را در این کاوشها ندیدهام، اما مدعیان گنج آدرس صدها کیلو طلا و جواهر را دارند و جالب اینکه در باغ و خانه پدربزرگ همه مردم ایران گنج بزرگی نهفته است!
سوال دوم، چگونه ممکن است همه یابندگان گنجهای میلیاردی بهصورت خارقالعادهای نامرئی باشند و هیچکدام تصادفاً نیز به دام قانون نیفتند؟
چگونه است که تمام باستانشناسان فقیرترین اقشار هستند و چگونه است که لیدرهای این جریان هیچکدام باستانشناس نیستند!
به جرأت صدها پرونده کاوش غیرمجاز را کارشناسی کردهام و جز جعل و کلاهبرداری ندیدهام. تنها آثار اصل و تاریخی در این پروندهها معدود سکههای اصل (طعمه) در میان هزاران سکه تقلبی است یا سفالهای معمولاً ساده و پرتعداد، والسلام.
سوم، بسیاری از فیلمهایی را که در شبکه مجازی در راهروها و زیرزمینهای تاریک تهیه شدهاند دیدهام یا همه ساختگی هستند و یا آثاری از مناطق و کشورهای همجوار را به جای گنج فلان روستا جا زدهاند یا عمداً با مقاصد خاص در خرابهها و بناهای تاریخی بیشمار کشور تهیه شدهاند.
پس بحث جدی این پروژه قانونمند کردن قاچاق اموال تاریخی است که اغلب متعلقات بناهای تاریخی و اشیائی است که اتفاقاً بهصورت تصادفی در نقاط گمنامی کشف شدهاند.
توهم گنج به مرور در درون شخص به یک بیماری مالیخولیایی تبدیل میشود و از اینروست که تبعات گنجیابی در بیشتر شهرها و روستاهای کشور به یک آسیب شدید اجتماعی مبدل شده است، کلاهبرداری، جعل و سرکیسه کردن مردم سادهدل توسط اشخاص شیاد و کلاهبردار با سوءاستفاده از وسوسه ثروت بادآورده و گنج، متأسفانه همهگیر شده است. متاسفانه کمتر کسی را مییابید که در گوشیِ تلفن همراهش تصاویری از این گنجهای خیالی نداشته باشد. رؤیای گنج همواره در فرهنگ و اساطیر و ادبیات ما روح و روان ما را تسخیر کرده است.
از طرف دیگر، مغزهای متفکر این جریان معمولا مخفی هستند، یا در کسوت افراد ثروتمند و سادهاندیش جامعه را هدف قرار میدهند و یا خود جماعتی پولدار و ماجراجو هستند که طمع گنج در سر دارند و یا به قول خودشان عشق چالش و خطر هستند و خود را همزاد کاراکترهای فیلمهای ایندیانا جونزی میپندارند!
این گروهها بهعنوان کارفرما و پشتیبان یا اسپانسر اغلب مردم ساده محلی را برای اهداف خود استخدام میکنند و در نهایت زندانیان جرایم میراث فرهنگی اغلب همین کارگران بدبخت و بیبضاعت هستند.
آیا میدانید در سال چه تعداد خانواده به خاطر گنج از هم میپاشد؟ متاسفانه تعداد کثیری نیز در حفرهها و تونلهای وحشتناک خودشان یا در نزاعهای زاییده سوءظن خیانت به یکدیگر به قتل میرسند! هرگز فراموش نمیکنم فرجام شوم شخصی را که در نزاع بر سر بیست سکه مسین که هر کدام بیست و پنج هزار تومان قیمتگذاری شده بود، به قتل رسیده و سوزانده شده بود…
تشکیلات میراث فرهنگی با تابو کردن گنج، کمتر رودررو با مردم در اینباره صحبت کرده است و در امر آگاهیرسانی و جلب مشارکت غفلت بسیاری شده است. از اینرو بسیار مشتاقم که محلهای مورد مناقشه و معروف شده گروههای گنجیاب را که با جسارت از طرف ایشان سالهاست وزارت میراث فرهنگی را تحت فشار قرار دادهاند و منتظر دریافت مجوز کاوش هستند، بهصورت رسمی و با نظارت میراث فرهنگی و مردم و نهادهای حاکمیتی، حفاری و فیلمبرداری و از رسانه ملی برای آگاهی بخشی عمومی، پخش کنیم.
در پایان باید گفت که طراحان این درخواست میتوانستند خواهان تقویت وزارت میراث فرهنگی و استخدام صدها فارغالتحصیل مرتبط در تشکیلات میراث فرهنگی شوند و کار را به کاردان بسپارند. متاسفانه ایشان نمیدانند در چارت سازمانی بسیاری از ادارات کل استانی تنها یک کارشناس باستانشناسی گنجانده شده است.
وظیفه بررسی شناسایی، کاوش و معرفی و انتشار نتایج و یافتههای کاوش توسط نظام مقدس جمهوری اسلامی به وزارت میراث فرهنگی کشور محول شده است. درخواست این نمایندگان کممشغله که نمیدانم چگونه به این اولویت رسیدهاند و چرا میراث فرهنگی را مانع راه برای منفعت ملی در این حوزه دانستهاند، مثل این است که بفرمایند به علت ضعف ساختاری و اعتباری شرکت نفت، قانونی در مجلس تصویب شود که هرکس بتواند در حیاط خانه خود چاه نفت حفر کند! و یا فارغالتحصیلان رشتههای مرتبط بتوانند در سراسر کشور نسبت به حفر چاه نفت، استخراج و فرآوری و بازاریابی فرآوردههای نفتی اقدام فرموده و سود سرشاری نصیب کشور کرده و در هر شهرستانی یک پالایشگاه دایر شده و بنزین به وفور در سر چهار راهها برای رفاه حال مردم عرضه شود!
امید است نمایندگان فهیم خانه ملت و همچنین نمایندگان عزیزی که عجولانه و بیمطالعه طرح مذکور را امضاء کردهاند به این بهانه، با صدور بیانیه منسجمی به کمک تشکیلات میراث فرهنگی کشور بیایند و اجازه بدهند تا اگر سودی در این کار هست توسط کارگزاران رسمی نظام در مسیر درست نصیب کشور شود.»
انتهای پیام